FICTION
I hated most this uncertainty, this desire, this absence
I always knew so well how to hate. I hated being a child and being ignored. I hated being a teen and waiting, wondering, doubting. I hated Shah, I hated Khomeini, I hated Saddam the way their ideological differences changed all of us for the worse. The way the war locked me in my room, listening to the silence, listening to the noise, missing joy or temerity, missing the light seeping through sheer curtains. I hated missing one small volume of space in time when opening my window or listening to loud music, or painting red on my bloodless lips and nails wouldn’t have been called an act of bravery
>>>
STORY
“Ah well” she sighed to herself “Where will all this cloak and dagger stuff lead me in the end?”
When Roxanne finally got back to her hotel room, she realized something was amiss as soon as she entered. To a non-observant eye, the room looked just as she had left it: Her suitcase open in the corner with half the clothes still inside, unpacked; Her laptop open on her desk, with some papers and pens strewn around; and her handy coffee mug and ashtray full of cigarette butts still on the windowsill, her favorite spot in any room to have a quiet smoke. Roxanne looked around and she was sure that someone had been in her room. She could not put her finger on it but she just knew it was a fact. Had someone searched her room in her absence? Searched it looking for… what?
>>>
IDENTITY
هويت اسلامی جديد ماهيتی صرفاً ايدئولوژيک دارد
باری، بنظر من می رسد که در بيشتر جوامع پيشامدرن، يا جوامعی که نيش مدرنيت را چشيده و از نوش آن محروم مانده اند، يکی از جدال های انديشگی در بين متفکران وابسته به گروه هائی که بر سر مدرنيت با يکديگر دارای تضاد عقيده و هدف هستند پيش از آنکه جنبهء سياسی داشته باشد، گاه حتی بی آنکه خود بدانند، به مسئلهء «هويت» بر می گردد که ظاهراً پديده ای فرهنگی است تا سياسی. در واقع، در صحنهء حيات سياسی و اجتماعی، هر گروه، ضمن انجام فعاليت های سياسی خود، داعيهء آن را نيز دارد که «مردم» دارای هويتی هستند که گروه مزبور بهترين معرف و مؤيد آن است. در عين حال، مبارزه گروه ها عليه يکديگر نيز، بجای اينکه مبارزه ای مبتنی بر «برنامه» باشد، کارش به مواضع فلسفی و فرهنگی آنان در مورد «هويت» می کشد.
>>>
PARTY POLITICS
نظرات مهندس احمد زیرک زاده در باره دموکراسی و تحزب به مناسبت صدمین سال تولد وی
کتاب خاطرات مهندس زیرک زاده معرف تاریخ و فلسفه نهضت ملی است. او از تکان های شدیدی که نهضت مشروطیت به فرهنگ و زندگی مردم ایران داده بود آغاز می کند و مینویسد: "حرکت به اندازه ای شدید بود که امواج ضعیف و فرسوده آن باز هم سال ها بعد از خاموشی هسته مرکزی هنوز صدها کیومتر دورتر از مرکز جنبش، اثرات تکان دهنده و تحول انگیزی دارد" . "نه تنها من بلکه هر بچه ایرانی به مجردی که حرف زدن یاد می گرفت با اسم باقرخان و ستارخان آشنا می شد. اولین درسی که در مدرسه به او می دادند شرح انجمنها، کمیته ها، قرائت خانه ها و کتابخانه هائی بود که با خون دل مردم ایران تهیه می گردید و مبارزات و اقدامات رجل و سرداران مشروطیت سرلوحه تمام کتابهای درسی مدارس بود".
>>>