ASSASSINATION
انگیزههای قتل دکتر علیمحمدی تنها با سیاستهای جاری نظام حاکم همآهنگی دارد
دکتر علیمحمدی یک متخصص فیزیک و استاد دانشگاه بود. او یک چهره سیاسی یا فعال در صحنه سیاسی کشور نبود. کمتر کسی خارج از محیط-های دانشگاهی و تحقیقاتی فیزیک نام او را شنیده بود. به گفته سازمان انرژی اتمی ایران، او هیچ رابطه استخدامی با این سازمان نداشته است،. دکتر علیمحمدی در عین حال در صحنه سیاسی امروز ایران در جبهه «سبز» بوده است. نام او در فهرست ۴۲۰ نفر از استادان دانشگاه در حمایت از نامزدی میرحسین موسوی در انتخابات ۲۲ خرداد آمده است. علاوه بر آن، دکتر شیرزاد به عنوان یک دوست قدیمی و خانوادگی او از شرکت او در راهپیمایی عظیم ۲۵ خرداد همراه با دانشجویانش یاد میکند
>>>
GREEN
U.S. policy must factor in changed landscape in Iran
by Trita Parsi & Muhammad Sahimi
The protests in Iran over the past few weeks have shown that the opposition in Iran is not going away. In fact, while the regime is shrinking, the opposition is growing and gaining momentum. For the West, this has significant implications. With nuclear diplomacy at a deadlock following internal Iranian divisions, the mass demonstrations underline the folly of a singular focus on nuclear matters in the midst of Iran’s historic upheavals. Almost seven months after the elections, the Green Movement continues to deprive Ayatollah Ali Khamenei and Mahmoud Ahmadinejad of any sense of normalcy
>>>
IDEAS
Maybe if push came to shove Khamenei could find someplace to hole up in
Since the disputed election there’s been a lot written about parallels between the unrest we see in Iran today and what happened in the late 1970s. The combination of massive street protests, and a government that resorts to violence to put down these protests, have led many to conclude that we are witnessing a reprise of that era. And perhaps we are, in some fashion. Certainly the current regime has suffered a grievous loss of legitimacy, and that does not bode well for its long-term survival. But I’d be surprised if this revolution proceeds with the same speed as the last
>>>
STORY
چوپان و همسرش عمر خود را در خدمت امامزاده مار گذاشتند
آفتاب نیمروز به داغی میتابید ولی زمین هنوز از بارانهای شبانه نم داشت. دخترک نجوا کنان به دنبال نوای دور نیلبک از جویی به جویی میجهید. پسرک چوپان بود و از این دنیا جز آن نی و عشق این دختر چیزی نداشت. آنچه که معشوق در نی میدمید دخترک همان زیر لب میخواند. مگر این دنیا زیر و رو میشد اگر پسر سر و سامانی داشت و یا زمانه طوری بود که کدخدا دخترش را به همسری چوپانی میداد. به پسرک که رسید دختر مات معشوق پایش به سنگی گرفت و به زمین گلآلود افتاد. پسرک دوان دوان خودرا به او رسانید تا دستش را بگیرد و یاریش کند ولی دید که دختر بر زمین نشسته و بر جوی آبی خیره شده
>>>
THIMBLE
پرده های بخار گرفته از آتش شومینه را به رخت آویز خیالم می آویزم تا از میان گرمای تن تو راهی به بیرون پیدا کنم.
صندلی را از پشت میز کنار تختم بر می دارم تا رویش بایستم.
گره ی پرده ی بخار گرفته را باز می کنم تا تو از میان وهم های داخل هیزم گر گرفته بیرون بیایی.
>>>