Date

MOUSAVI

من، آقای موسوی، و امام

ما به شما رأی دادیم اما عقل و منطق و وجدان و معرفتمان را به غیر نبخشیده ایم

05-Jun-2010 (11 comments)
آقای موسوی گرامی، حدوداً یک سال پیش، من و امثال من که معتقد بودند امیدی هنوز باقی ست به پای صندوق های رأی رفتند و به شما و یا آقای کروبی رأی دادند. ما دلسپردگانی بودیم که کشتی مان به گِل نشسته بود و چشم حسرت به باد شرطه دوخته بودیم. حال پس از گذشت ماه های پرتلاطم و قربانی و آسیبهای جسمی و روانی مصمم تر از همیشه گشته ایم. می دانیم که بسیاریم. از راه های ناهموار نمی ترسیم. حرکتی کرده ایم بی رهبر و مراد و پیر و شیخ و قطب. منتظر معجزه و ظهور پیامبری هم نیستیم چراکه اینبار با واقعیات موجود پیش می رویم و ادعای دانستن همه چیز را نداریم>>>

VIEW

Fishing for trouble

Israel's nuclear subs in Persian Gulf

05-Jun-2010 (3 comments)
The Sunday Times carried an article last week entitled "Israel Stations Nuclear Missile Subs off Iran" reported by Uzi Mahnaimi in Tel Aviv. Whether true or not does not surprise me when it comes to Israel. Its reckless past history and the recent bloody raid on six-ship flotilla aid to Gaza, killing nine and wounding dozens, supports the general opinion of a State who has enjoyed too much success with belligerence and bullying in Middle East with backing from Uncle Sam>>>

VALI FAGHIH

He changed

Iran’s Supreme Leader was not always deeply conservative

05-Jun-2010 (5 comments)
Once known as an open-minded and forward-thinking cleric, Iranian Ayatollah Ali Khamenei used to come under criticism from conservative elements for going against the accepted clerical norms. Since becoming Supreme Leader – the country’s senior political and religious authority - in 1989, however, he has adopted a fundamentalist and conservative approach. Looking back on the first few years after the 1979 Islamic revolution, people remember Khamenei from his Friday prayer sermons in Tehran as a tall and slender cleric with a thick beard and black turban>>>

KHOMEINI

از خردادهای بی «بروتوس»

او آمده بود تا آرزو های مرا بسوزاند و نسلم را هدر دهد و من اين نمی دانستم

05-Jun-2010
بين پانزده خرداد 1342، يعنی روزی که خمينی وارد زندگی من شد، تا چهارده خرداد سالی که با مرگش از زندگی من بيرون رفت، حدود 26 سال، يا يک چهارم قرن، فاصله است. و در گذر از اين فاصله بوده که با عملکرد او (نخست بخاطر در افتادنش با اصلاحاتی که ـ اگر درست انجام می شد ـ می توانست قشری بيافريند که هرگز تن به ارتجاع مندرج در ذهنيت او ندهد، و سپس با خدعه و فريبی که بهترين آرزو های نسلی آرمانخواه را به باد فنا سپرد)، سال های جوانی ام را سوخته و هدر شده يافته ام و کشورم را ايستاده بر لبهء ادبار و بی اخلاقی و افلاس>>>