INTOXICATING
Photo essay: Musical artists celebrate Rumi
by
Navid Ghaem Maghami >>>
MEDAL
Polish President honours Iranian filmmaker
Iranian film director Khosrow Sinai has been awarded the prestigious “Knights Cross of the Order of Merit of the Polish Republic”. At a ceremony earlier this year in the Polish capital, the country’s president Lech Kaczynski bestowed the honour on the Iranian filmmaker in recognition of his services to the Polish Nation, and in particular for his documentary “The Lost Requiem”, made in 1982. Also honoured were five Iranian citizens of Polish descent, survivors of the “Polish Exodus” living in Iran
>>>
DRAMA
Photo essay: A play in Tehran
by
shahrooz nabati >>>
LIFE
The day I saw the scene from my screenplay with my own eyes
I have always been fascinated by human relations and the way they work, how people’s feelings and expectations towards each other are formed and how we interpret people’s actions based on our pre-assumptions that although might be clear to us may not be the case for other people at all. I am sure you have many of those people around you who are always complaining. Not complaining about life (that is what we all do and apparently enjoy it very much because otherwise we would have stopped doing it long time ago) I mean complaining about other people’s attitudes, reactions, things we expected them to do and they didn’t, or things they did that we never expected from them
>>>
STAGE
Photo essay: “Bijan and Manijeh” in Tehran
by
shahrooz nabati >>>
WORDS
آنچه نویسنده ی شرقی می گوید در مرز واقعیت و حاشا می ماند
نویسنده ی شرقی همچون مادر نقال خود "شهرزاد"، دروغ می گوید، چرا که دروغ تنها واقعیت قابل پذیرش درجوامع بسته است. در اینجا(خاورمیانه) مجاز نیستی خود را برهنه کنی و رازهایت را بر آفتاب بیافکنی. باید از آن "خودی" بگویی که نیستی. باید از ناممکن ها، از خیال، از "ای کاش"ها بگویی. گفتن از آنچه می خواهی باشی، بیشتر به آرزویی محال می ماند. روی زمین ارزوها ملموس اند و گفتن از آرزوهای دست یافتنی (از امروز و فردا)، خطرناک است، چون "آنها" نباید بشنوند یا بدانند تو از کدام محله یا خانه صحبت می کنی! "آنها" کیستند؟ به راستی نمی دانیم! تنها می دانیم که "آنها" هستند! در جایی وجود دارند و "نامحرم" اند. مخاطب(خواننده)، خود روشن می کند که از خودی هاست، یا از "نامحرمان". نویسنده ی شرقی برای "خودی ها" قصه می گوید و این "خودی ها" خود را در آینه ی اثار او باز می یابند.
>>>
ART
Photo essay: Hamid Art Gallery in Tehran
by
Ali Moayedian >>>
ART
Photo essay: "Theory of Survival" Iranian diaspora artists in major exhibit
by
Jahanshah Javid >>>
HERITAGE
Film director Makan Karandish begins a challenge on behalf of all Iranians
Iran is suffering one of the darkest cultural periods in its history. The old fruitful tree which once survived the coldest seasons is slowly withering away, her roots invaded by internal and external diseases. Our national identity is invaded by cultural agents of Arabs making us alien to ourselves as a nation. But there are always Iranians who endure the difficulties to remind us of who we are, and connect us to our roots and make us proud of ourselves, as a nation which has influenced world culture throughout history. In my opinion, “Iran the Forgotten Glory” is a very well crafted and innovative documentary film which serves this purpose
>>>
HOME
چقدر در فرهنگ ما "اختیار" از دست ما گرفته شده
تمایل به داشتن خانه ی شخصی و اتومبیل شخصی و .... را در ایرانیان مقیم فرنگ بهتر و روشن تر می توان دید. اینجا بیشتر معلوم می شود که در تمایل ما به "داشتن"، انگار عامل دیگری هم غیر از "مصرف" به چشم می خورد! کمتر ایرانی مقیم خارج هست که در دکوراسیون داخلی خانه اش چیزی یا چیزهایی از صنایع دستی و کاسه کوزه ها و قاب های ایرانی نباشد. داشتن یک آنتن ماهواره ای و تماشای تله ویزیون های فارسی زبان. یک دستگاه عالی ضبط و پخش با آهنگ های ایرانی، کلاسیک و پاپ و اغلب هم ملودی های سوزناک! غم غربت؟ یادگار؟ دلتنگی؟ نمی دانم! شاهرخ مسکوب در "گفتگو در باغ" به تمایل فرهنگی ما به سبزی و آب و گیاه اشاره می کند، و نقش قالی که تصویری ست از باغ، گاه باغ بهشت! شاید این میل، از ذهن کویری ما بر می خیزد؟
>>>
LOVE
Invitation by Oriah Mountain Dreamer
برای من مهم این نیست که راه امرار معاش تو چیست. من میخواهم بدانم تو چه چیزی را با تمام وجود میخواهی و آیا جرات تصور رسیدن به عمیقترین خواستهایت را داری. برای من مهم این نیست که تو چند سال داری. من میخواهم بدانم که آیا تو حاضری به خاطر عشق، به خاطره ارزوهایت، برای تجربه کردن زنده بودن ریسک کنی که افسر گسیخته و دیوانه به نظر بیایی. برای من مهم این نیست که اختر شناسان در آینهٔ اقبالت چه می بینند. من میخواهم بدانم آیا تو مرکز حزن خودت را دریافته ی، آیا در رو یا روی با نا به حقی زندگی پذیراتر شده ی به زندگی، و یا جم و بسته شدی از ترس درد بیشتر!
>>>
FASHION
Photo essay: Designs for new singer Alexa Pol
by
parima shahin moghaddam >>>
ROCK
Photo essay: Haale in concert
by
kfravon >>>
MISSING
من هیچ وقت نفهمیدم این ترس از تحسین شدن رو از کجا پیدا کردی
. پریشبا بود که سر میز کلی آدم نشسته بودند چند نفر اصلا مجبور شدند برند یک گو شه دیگه بشینند چون جا نبود. یکهو نگاه کردم و دیدم صندلی جلوییم خالی هست همه از کنازش رد میشند و کسی نمیببیندش .خواستم یک چیزی بگم اما کور که نبودند. لابد کسی نمیخواست اونجا بشینه و یا شاید هم مثل همیشه چشمهای من آلبا لو گیلاس می چید. نمیدونم چرا همیشه وسط این شلوغیها چشمم میافته به یک صندلی خالی که هیچ کس رویش نمی نشیند.یک موقعی فکرمیکردم بالاخره پر میشه , اما حا لا می بینم که نه انگارهرکس جای خودش رو د ا ره
>>>