TOLERANCE
محمد مختاری و مبارزه برای آزادی بیان
یك روز محمد مختاری (77ـ1321) را به عنوان انسان، شاعر و اندیشمند در نظر خواهم گرفت ولی امروز میخواهم تنها به نقش او در مبارزهی نویسندگان درون مرز برای تحقق آزادی بیان اشاره كنم. با این وجود نمیتوانم از این اعلام موضع خودداری كنم كه او فرزانهای فروتن، شاعری پیشتاز و شاهنامهشناسی توانا بود. در میان نویسندگانی كه از آن خطه به دیدار ما آمدهاند كمتر كسی را به سلامت نفس محمد مختاری دیدهام. در انقلاب 57 ـ 1356 مسئلهی تامین حقوق مدنی و ضرورت كسب آزادیهای فردی در غوغای شور انقلابی برای سرنگونی نظام سلطنتی گم شده بود. البته «ده شب شعر گوته» در پاییز 56 را داشتیم كه در آن بر خلع ید از دستگاه سانسور پای فشرده شد. همچنین گروههایی بودند كه تامین آزادیهای دمكراتیك را در برنامههای خود گنجانده بودند اما حنای آنها در مقابل جریانات انحصارطلب رنگی نداشت و به سرعت رنگ باخت.
>>>
DEMOCRACY
متن سخنرانی در فستیوال مدرنیته (میلان)
دمکراسی های غربی، ما ایرانیان سکولار و طرفدار دمکراسی را جدی نمی گیرند. کمک رسانی شان به ما به تاًیید های لفظی و اخلاقی محدود میشود... این رفتار مرددانه اروپائی ها و آمریکائی ها ناشی از چیست که نه فقط از کمک به تلاش هائی که ازطرف جامعه مدنی ایران صورت می گیرد خودداری میکنند بلکه عملا از آن نیروهائی حمایت می کنند که دمکراسی غربی را ماموریتی شیطانی از طرف کافران می دانند. کنکاش برای پیدا کردن جوابی قابل قبول مرا به طرف کتابی سوق داد با عنوان «تاریخ مختصر دمکراسی» به قلم یک استاد ایتالیائی بنام «لوچیانو کانفورا» که در دانشگاه شهر «باری» (در ایتالیا) زبان شناسی و ادبیات (فیلولوژی) تدریس می کند، تدوین شده است. وی در این کتاب تلاش می کند برای رفتار ضد دمکراسی دمکرات های غربی جوابی پیدا کند.
>>>
CENSORSHIP
کانون نویسندگان و مبارزه علیه سانسور
آیت الله خمینی بنیانگذارحکومت اسلامی ایران چند ماه پیش از به قدرت رسیدن اش در سخنرانی ای در پاریس (17 و 29 مهرماه 1357) خطاب به رژیم شاه گفت: «... مرتب دم از آزادی می زنند. مردم آزادی قلم دارند؟ آزادی بیان دارند؟ مردم کجا آزادی دارند که ایشان دم از آزادی می زنند... از اساس دمکراسی این است که مردم آزاد باشند... کدام یک از این روزنامه هایی که ما داریم آزاد بوده است؟...." زمستان سال 1357 تعدادی از اعضای کانون به دیدار آیت الله و امامی که وعده " آزادی " داده بود , رفتند تا به قول غلامحسین ساعدی به او بگویند " دایی ما هم هستیم ها", وبرادامه مبارزه درراه آزادی اندیشه , بیان و قلم , ومبارزه با سانسور تاکید کنند. باقر پرهام , که سخنگوی جمع بود می نویسد:
>>>
TERRORISM
سم مهلک تروریسم استشهادی اسلامی که در این چند ساله بکام جهان ریخته شده معجونی التقاطی است
این هفته مسافر آندلس بودم. رقص صحنه های خونین بمبئی را در شهر زیبای قرطبه بروی شیشه تلویزیون دیدم و بیاد عملیات خرابکارانه چهار سال قبل در ایستگاه قطار آتوچای مادرید افتادم و شبی را که در آتن به بیخوابی و دغدغه به تماشای حوادث اسپانیا و نوشتن بسربرده بودم.1 بعد وقایع یازدهم سپتامبرهفت سال قبل و صبح شومی را بیاد آوردم که مرا مانند منجنیقی از برج عاج نوشتار های تخصصی به دنیای مقاله نگاری پرتاب کرد. اساتید ما همیشه واژه ژورنالیسم را در برابر کار جدی آکادمیک بکار میبردند. ولی جای تردید نبود. وقتی بناممان انسانها را در ساختمانهای تجاری و ایستگاه های راه آهن و هتلها قصابی میکنند و دینمان را به آئین خون و مرگ مسخ میکنند دیگر چه جای نوشتن برای گروه معدودی از هم ریشان دانشگاهی است؟ در این چند ساله نوشتن برای مخاطبین عام را نه تنها راهی برای مقابله با خشونتِ نیست انگارانه تروریسم اسلامی بلکه تسکینی برای اعصاب و روان خود در این جهان ناآرام نیز یافته ام. البته کار با نوشتن تمام نمیشود ولی شاید بعضی کار ها با آن شروع شود.
>>>
PAHLAVI
آرزو می کنم که آقای رضا پهلوی عصای دستی کهنۀ پدرانش را فراموش کند
آقای رضا پهلوی در مسيری خاصی که فکر می کنم به نفع همۀ ماست حرکت می کند و ما نيز متقابلاً وظيفۀ داريم که اگر ذره ای به آيندۀ وطن خود علاقه مندم، بجای بی اعتنائی عملی به سخنان ايشان، به آنها گوش فرا داريم، چند و چون آنها را بسنجيم، از آنها انتقاد کنيم و نظرات متقابل خود را در برابر ديد همگان در ميان نهيم، تا شايد چاله چوله ها پر شود، اپوزيسيون جمهوری اسلامی بتواند، در زير سقف توافقاتی حداقلی و مشروط، تا انحلال حکومت اسلامی و برگزاری رفراندوم، گرد هم آيد و «تشکيلات رهبری» را به همت آقای رضا پهلوی ايجاد کرده و از «سرمايۀ سياسی» ـ يا بزعم من، ملی ـ ايشان استفاده کند. اما، اين تصوير، با همۀ هيجان انگيزی، چند نقطۀ ضعف ابطال گر دارد و، از نظر من، اين نقاط ضعف هم به خود ايشان و هم به طرفداران شان مربوط شده و فضائی را بوجود می آورد که در آن «غير سلطنت طلب ها» آچمز و خلع سلاح شده و رغبت شان به اشتراک در اين طرح از بين می برد.
>>>
PIONEER
نخستين زن وکيل مجلس، نخستين زن وزير و مبارز راستين راه آزادي و تساوي حقوق زنان
by Elahe Boghrat
روز پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۵۹ روزنامه کيهان نوشت: "ساعت يک و نيم بامداد امروز فرخرو پارساي تيرباران شد". مردهشويها از شستن جسد وي خودداري کردند زيرا وي به نام "مفسد فيالارض" اعدام شده بود. زنان خانواده بودند که پيکر وي را شستند و ديدند که سه تير به زير سينهاش اصابت کرده و از پشت بدنش خارج شده است. اين سرنوشت زني بود که در خانه مادري چون فخرآفاق پاراسي ناشر مجله "جهان زنان" و پدري چون فرخدين پارساي از روزنامهنگاران بنام زمانه خود پرورش يافته بود. پدر و مادري که تلخي توقيف و تبعيد را در کشاکش تناقضات دوراني که ايران راهي نوين را در پيش گرفته بود، چشيده بودند. مادر از پيشتازان مبارزه براي حقوق زنان و از ياران صديقه دولتآبادي بود و پدر در شمار کساني که زبان خود را نگاه نميتوانستند داشت.
>>>
CENSORSHIP
به مناسبت 13 آذر روز مبارزه با سانسور
گفته می شود واژه سانسور (ممیزی) یاحذف کلام و سخن, از زمان ناصرالدین شاه و توسط اعتماد السلطنه به زبان فارسی راه یافت و مورد استفاده قرار گرفت. پیش از آن که این واژه در میان واژگان فارسی جا باز کند, حذف کلام تحت عنوان ممیزی به بهانه ی حفظ حرمت " اخلاق و شریعت " در قانون اساسی حکومت مشروطه جا داده شد : "تمامه مطبوعات , غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین , آزاد و ممیزی در آن ها ممنوع است و هر گاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آن ها مشاهده شود نشر دهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات می شود. اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع و موزع از تعرض مصون هستند." و کتب ضلال هم شامل " آثاری که با دین مباینت دارند" و مواد مضره به دین مبین هم "آثاری که در انتقاد از دین و مراسم و سنن دینی باشد" تعریف شدن
>>>
POETRY
این مرد هر صبح زودتر از من
شروع می کند روزدوی اش را
زودتر من که کورمال کورمال
راهم را به سمت "ماشین دو"
پیدا می کنم و دکمه ی شروع را می زنم.
توی گرگ و میش بیرون
او خم می شود با ضرباهنگی منظم
به سمت سطل آشغال
>>>
CULTURE
در جنگ و بازی قدرت، دیگر اخلاقیاتی وجود ندارد
وجدی موواد در زمینه تئاتر، نمایشنامه نویس و کارگردان و بازیگر است و جوایز بسیاری دریافت کرده که یکی از آنها جایزه مولیر در سال 2005 است که آن را به دلیل بی توجهی ناشران به کار نمایشنامه نویسان جوان در فرانسه رد کرد. او در فرانسه بسیار محبوب است و در سالهای اخیر نمایشنامه هایش مرتب در سالنها به روی صحنه رفته است و یا در جشنواره های فرانسه اجرا می شود. نمایشنامه "حریق"، با مرگ زنی آغاز می شود و با خواندن وصیت نامه اش. او برای هر یک از دو فرزند بازمانده (یک دختر و پسر دوقلو)، نامه ای گذاشته است که در آن نامه از هر دوشان می خواهد به جستجوی پدر و برادر خود بروند و نامه ای از مادر خود را به او بدهند. "حریق" بازتاب جنگ و پرتاب شدن در جهانی سوزان و در میان شعله های آتش است.
>>>
POETRY
این روزها کار و بارم شده
که کابوسهایم را اتو کنم
خوابهایی که در آنها قوز کرده روی زمین
اتو می کنم چینهای صورت مادرم را
شب تا صبح، و قلب مچاله ی خودم
و نقشه ی چروک دنیا را
>>>
ZAN
اون زمونا که ما یه الف بچه بودیم و کله مون مثلن بوی قورمه سبزی می داد، به آمریکایا فحش می دادیم که نژادپرست اند، سیاها را قبول ندارن و اینا. یه روز یه آدم بیکار، پرسید؛ حاضری آبجی ت زن یه سیاه بشه؟ خب، راستیاتش فکرشو نکرده بودیم. آبجی مونا دوست داشتیم! چطوری می شد بدیمش دست یه سیاه؟ حالام نقل ما جماعته، حرف که مالیات نداره، آدما می زنن. یعنی بس به حرف، حالا خیلیا یه پا "فمینیست" شده اند! ولی خب، از یه طرفم اگه شومام که یه خانوم حسابی هستی، قبول کنی که این "بدن" کله روش نیست، دیگه حَرَجی به آقایون نیست، هست؟ یعنی شوما میگی آقایون باید فکرشون را عوض کنند؟ خب اونا که نزائیده اند، نسابیده اند، نشُسته اند، نروفته اند، خیلی که حالیشون باشه و بخوان طرف ما را بگیرن، یه چیزای می نویسند مث "آزاده خانوم ..." با چه میدونم دکتر چی چی... یه روضه آبگوشتی با ادویه ی روشنفکرانه! خداوکیلی باس قبول کرد که یه چیکه شم تقصیر خودمونه، قبول نداری؟
>>>
MISTAKE
باید توجه داشته باشیم كه تغییر نظام سیاسی را مجاناً به كسی عرضه نمیكنند
تغییر عمده ای که نسبت به دوران فعالیت چریکی پیدا شده است این است که امروز دیگر كمتر كسی خواستار مبارزهٌ قهرآمیز است. جالب اینکه این گریز از خشونت در مقابل حکومتی پیدا شده که در سرکوب مخالفان به نهایت از حکومت شاه خشن تر است. جالبتر اینکه بسا اوقات طرفداران سابق و اسبق همان مشی چریکی هستند که اینبار به طرف دیگر بام کوچ کرده اند. به هر حال امروز همه طالب این هستند كه هرچه قرار است به دست بیاورند بدون هیچگونه خشونت و حتی تهدید بدان حاصلشان گردد و خلاصه اینكه حكومت استبدادی حقشان را بدون هیچ دعوا و با نهایت آرامش به آنها تحویل بدهد. حقوق بشر وردی شده كه باید به دفعات كافی خواند تا كارها به مراد شود. امروز دفاع از حقوق بشر همان موقعیتی را یافته است كه مبارزهٌ مسلحانه چهل سال پیش داشت و صورت نوشدارویی را پیدا كرده كه قرار است علاج همهٌ دردها باشد. بالاخره بعد از چهل سال باز به اینجا رسیده ایم كه صلا درداده اند «حقوق بشر هم استراتژی هم تاكتیك».
>>>
HOMOSEXUALITY
شناخت و درک آقای زرافشان از «هموسکسوالیته» چندان بیش از احمدی نژاد نیست
در سایتهای اینترنتی، اخبار و گزارشهای خبری را دنبال میکردم که چشمم به مطلب زیر افتاد. پیش خودم فکر کردم بد نیست آن را با شما خوانندگان عزیز در میان گذاشته، سؤالی را نیز مطرح کنم. به نظر شما گفتههای زیر را ممکن است چه کسی به زبان آورده باشد؟ آیا شما به عنوان یک روزنامه نگار که پیدا است نظر مساعدی هم نسبت به نظام سرمایه داری دارید، خبر دارید که این واردکنندگان دموکراسی و حقوق بشر به عراق، اسکادرانی از هموسکسوئل های منحرف امریکایی سازماندهی کرده و آن را با ماموریت تجاوز به کودکان ۱۰ تا ۱۶ ساله عراقی به عراق فرستاده اند؟ آیا خبر دارید دو اسکادران از مزدوران جنگی را به همراه سگ های تربیت شده یی که به آلت تناسلی زندانیان دست بسته حمله میکنند، برای جوانان بالغ عراقی که بازداشت می شوند به این کشور فرستاده اند؟
>>>
DEMOCRACY
انتخابات آمریکا برای ما که در سال آینده با انتخابات ریاست جمهوری مواجهیم عبرت انگیز است
می گویند "سیاست هنر ممکنهاست" (نه باید ها) و انتخابات اخیر آمریکا در این نکته خوش استدلالی است. پس از اتمام مراحل انتخاباتی مقدماتی انتخابات در ماه اوت سال 2008 گزینهً اوباما یا مک کین در برابر مردم آمریکا قرار گرفت، گزینه ای که برای بسیاری از آرمان طلبان و عدالت جویان از ایده آل مطلوب دور بود. کاندیداهای دیگری بودند که شجاعانه اصول موضوعهً سیاست داخلی و خارجی آمریکا را به چالش کشیده بودند. آقای رالف نیدر از جناح چپ و آقای ران پاول از جناح راست مواضع غیر عقلانی و غیر انسانی آمریکا در خاور میانه، تاثیرات مخرب لابی های سیاسی، اقتصادی، و مذهبی در فرایند سیاسی کشور، و میلیتاریسم نهادینه شدهً آمریکائی را زیر سوال برده بودند ولی جو سیاسی آمریکا حکم می کرد که هردو آنها در همان مراحل ابتدائی اتنخابات از گردونهً نامزد های دو حزب بزرگ خارج شوند و شانس انتخاب شدنشان به "امکان دوام یک گلوله برف در جهنم" (بنا به ضرب المثل آمریکائی) تقلیل پیدا کند. با اینهمه هردو آنها به فعالیتهای انتخاباتی شان ادامه داده هواخواهان پر شور (و کم شماری) نیز پیدا کردند و توانستند مواضع خود را با استفاده از تریبون های انتخاباتی تبیین کنند.
>>>