POETRY
زنجیری که به پای من است
عشق نوباوگان وطن است.
مگر تو نمیدانی
قلبی که در سینه اِشان میرقصد
طبل جنگ گیلان من است.
خونی که در رگشان میجوشد
انتقام مام وطن است.
این ابریشم نتابیده
حرف حساب من است.
>>>
GAZA
اقدامات لازم برای تعقیب بین المللی حمله اسرائیل به غزه از نخسیتن ساعات آن شروع شد. نامه اعتراض آمیز ریچارد فالک، استاد بازنشسته حقوق دانشگاه پرینستون و راپورتر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در سرزمینهای اشغالی حمله اسرائیل به غزه را به سه دلیل جنایت جنگی میخواند. نخست اینکه این عملیات در واقع نوعی "تنبیه جمعی" محسوب میشوند به این معنی که دولت اسرائیل بنام مجازات عده قلیلی از چریکها همه مردم غیر نظامی منطقه ای را تحت فشار گذاشته تا دست از حمایت از حماس بر دارند. این همان سیاست محاصره اقتصادی غزه است که امروز با بمب و موشک دنبال میشود. ثانیاً با بمباران مناطقی که از پر جمعیت ترین نقاط جهان محسوب میشوند اسرائیل به بی مبالاتی در "کشتار مردم غیر نظامی" متهم است. و بلاخره ریچارد فالک (که خود کلیمی است) "تلافی بی تناسب " نظامی را دلیلی دیگر برای اتهام جنایت جنگی علیه اسرائیل میداند.
>>>
ISRAEL-OBAMA
سكوت معنادار اوباما در مورد حمله اسراییل
آقای اوباما از هنگام انتخاب (و حتا پیش از آن) در باره بسیاری از مسایل مربوط به سیاستهای داخلی و خارجی آمریكا، به خصوص در مواردی كه با سیاستهای حكومت فعلی متفاوت بوده، نظر داده و سیاستهای آینده خود را تشریح كرده است. این اظهار نظرها و برنامهریزیها دخالت در سیاستهای فعلی آمریكا تلقی نشده و مورد اعتراض قرار نگرفته است. در مورد حوادث اخیر در فلسطین نیز آقای اوباما میتوانست نظر و موضع خود را ابراز كند. او نه تنها سیاست خارجی خود در باره اسراییل و فلسطین را مطرح نكرده است و بلكه از دید انساندوستی نیز تنها پس از چندین روز حاضر شده است در مورد تلفات غیر نظامیان اظهار تأسف كند و از طرفین مخاصمه بخواهد كه از حمله به غیر نظامیها اجتناب كنند. به جز این، او ترجیح داده است در این مورد هیچ سخنی نگوید - و این سكوت در شرایطی كه آمریكا صریحا طرف اسراییل را گرفته است علامتی جز «رضا» نمیتواند باشد.
>>>
POETRY
by Unknown
می شنيدم
از لب شيرين پيران خردمند
مستمر اين برترين و بهترين پند :
آه ای خوش باوران کم سوادِ پر افاده
اين چنين بی فکر و تدبير و درايه
مرز و بوم و مملکت، کردن اداره
آخر ای مستان قدرت ، اين روش تا کی ادامه؟
>>>
POETRY
تار های دلتنگی ام را
بر در غار دوستی می تنم
باور هایم چه عمیق
بااصحاب کهف به خواب رفته اند
>>>
RETALIATION
احيا کردن قصاص وهماهنگ نمودن آن با شرايط زمانه
سالها پيش که به ايران سفر کرده بودم، بحث داغ روز اعدام جنايتکاری بود که علاوه برقتل نفس، جرم ديگری داشت. بهمين دليل قبل از اينکه حکم اعدام را اجرا کنند، او را ۸۰ ضربه شلاق زده بودند. من نه تنها از کم وکيف جريان قتل اطلاع درستی نداشتم، بلکه بيشتر تحت تآثير فرهنگ مدنی غرب، اجرای حکم شلاق را قبل از اعدام محکوم، قبيح وغيرانسانی ميدانستم. نه اينکه امروز تغييرعقيده داده باشم و فکرکنم حقش بود و بايد از اين هم بيشتر مجازات ميشد، ولی نميتوانم آنرا قبيح و غير انسانی تلقی کنم. قبل از اينکه به مفهوم قصاص که درست در همين رابطه است بپردازم، بايد به اين واقعيت غير قابل انکار توجه کرد که اگر مجازات جنايتکار بنحوی اجرا شود که مردم بجای عبرت گرفتن، برای محکوم احساس ترحم کنند، يکی از اساسی ترين اهداف مجازات کيفری نه تنها پايمال شده، بلکه نتيجه معکوس داده است
>>>
POETRY
شعر گفتن
مثل لخت شدن است.
رنگم باز چرا برگشته؟
این لکه کنار دهان
از آن روزی است که به خودم
دروغ گفتم. و این داغ
از خود سوزی آن شب است
>>>
GAZA
غزه، آزمایشگاه دیگری در نبرد غرب با ایران
فلسطین باز در خاك و خون غوطه میخورد، و غزه بزرگترین تعداد تلفات را در طول یك روز در تاریخ ۶۰ ساله درگیری های فلسطینیان و اسراییل داشته است. حملات هوایی اسراییل به غزه ادامه دارد و ناظران سیاسی و نظامی این حملات را مقدمه لشگركشی زمینی اسراییل به داخل غزه میدانند. كشورهای غربی، در عین اظهار تأسف از تشدید این حملات و تلفات فوق العاده فلسطینیها، از محكوم كردن اسراییل سرباز زدهاند و تلاش زیادی برای توقف این حملات انجام نمیدهند. حكومتهای عرب در مقابل اسراییل را محكوم كردهاند، ولی كار زیادی از آنان برای پایان بخشیدن این جنگ بر نمیآید. جمهوری اسلامی بیش از هر حكومت دیگری سنگ فلسطینیان را به سینه میزند و برای اسراییل خط و نشان میكشد. ولی غرب و اسراییل ظاهرا از این تهدیدها نگرانی چندانی احساس نمیكنند. حمله اخیر اسراییل به غزه را باید به عنوان مرحله دوم عملیات مقدماتی و تمرینی حمله علیه ایران ارزیابی كرد.
>>>
CENSORSHIP
در آمدی بر ساختارها و مکانیسم های سانسور، سرکوب و اختناق
در جلسه ی کتابم شعرم شیرین و مرد نمکی آقایی که زمانی با هم بیشتر دوست بودیم در آنتراکت آمد با من حرف بزند. به عادت رفتاری معمولش دست مرا گرفت و با آنکه بدنم مقاومت می کرد به طرف خود کشید تا با زور در آغوش بگیرد و ببوسد. صدایی در سرم گفت بگو " دستت را از من بکش، آقا". اما زود این صدا را سانسور کردم و طبق عادت رفتاری معمولم هیچ نگفتم؛ حتی لبخند هم زدم. شنیدم بعد از من این مرد رفته بود دست روی خانم دیگری از دوستان گذاشته بود که آن دوست، آن زن نازنین، بر خلاف من جلو اش در آمده بود و گفته بود: ببینم تو اجازه گرفتی دست گذاشتی رو من؟
>>>
SHARIA
قانون در جمهوری اسلامی قربانیان را وامیدارد كه به خشونت قصاص متوسل شوند
آمنه بهرامی نوا، زن جوانی است كه در شرایط سخت ایران توانسته است تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته الكترونیك به پایان برساند و مشغول كار شود و با هزاران امید و آرزو به آینده خود بیندیشد. این آینده، اما، با حركت جنایتكارانه مرد جوانی كه ادعای دوستی او را داشته یكباره به هم میریزد. این مرد خواهان ازدواج با آمنه بوده، ولی آمنه خواست او را رد میكند. مرد جوان به جای این كه با پاسخ «نه» آمنه راه خود را در پیش گیرد و برود، در بعد از ظهر روزی در آبان ۱۳۸۳ بر سر راه آمنه ظاهر میشود و ظرف اسیدی را كه در دست داشته بر سر و روی آمنه میپاشد. آمنه میسوزد، و تا به بیمارستان برسد و چند ساعت بعد تحت معالجه قرار گیرد دو چشمش را كاملا از دست داده و چهره زیبای او كاملا به صورت وحشتناكی دگرگون شده است. آمنه برای تمام عمر خود بینایی و چهره و زندگی عادی خود را از دست داده است
>>>
CALENDAR
فرهنگ قمری با نام «حکومت اسلامی» می کوشد تا خورشيد ايران را خاموش کند
ما، تا 1400 سال پيش، در خود می تنيديم و دگرديسی می يافتيم. خورشيد را به آتش تبديل می کرديم و به خانه می برديم، و ميتراخانه هامان را با مهرابه ها و آتشکده ها جابجا می کرديم. گاهشماری مان خورشيدی بود، فصل هايمان معنادار و ثابت بودند. جشن هامان هميشه سر وقت و بموقع از راه می رسيدند و آئين هامان با اين يقين بخود شکل می پذيرفتند که هر سال طبيعت، بموقع و بی تأخير، آواز هميشگی خود را خواهد خواند. يقين داشتيم که ما پير می شويم و می ميريم اما او هر ساله جوان و برومند از تاريکنای سرما بيرون می آيد و فرمان می دهد تا گياهان برويند و گل ها بشکفند و پرندگان تخم بشکنند و نغمه سرائی بيآغازند. و 1400 سال پيش، به هر دليلی که جای بحث اش اينجا نيست، زادگان يک «فرهنگ قمری» بر سرزمين ما مسلط شدند.
>>>
TERRORISM
مبنا و معنای تروریسم در منظر جامعه شناختی
این نوشتار چکیده ای از دو مقاله است که در مجامع تخصصی مطرح و منتشر کرده ام. سبب نشر این خلاصه در این صفحات تفکیک مقولاتی چون مبارزات آزادیبخش، جنگهای نا منظم و، عملیات انتحاری از تروریسم است. چرا که در غیاب چنین تحلیلی هرگونه قضاوتی فاقد دقت علمی و بنیش سیاسی خواهد بود. البته منشاَ خطایا در این مورد تنها جهل و تعصب نیست بلکه انگیزه های سیاسی نیز در آن سهیمند. مثلا در غرب تلفیق دلبخواهانه مقولات فوق به دلایل تبلیغاتی و برای ملوّث کردن مبارزات مشروع ملل مظلوم انجام می گیرد. در ایران هم متاسفانه گروههائی به سبب عدم اطلاع از ظرائف تعریف و تحقیق ندانسته به دفاع از مجموعه ای می پردازند که در غرب بسته بندی شده و به این ترتیب آتش اتهام و سو ظن را بر علیه ایران را دامن می زنند. البته معدودی هم هستند که براستی تصور می کنند که می توان از اعمال تروریستی به صورت انتخابی و بر حسب حب و بغض سیاسی حمایت کرد. این شگرد یک بام و دو هوا نه بلحاظ اخلاقی جایز است و نه از نظر سیاسی ممکن. .
>>>
INTELLIGENCE
یاد داشتی بر نمایشنامه ی "در سوک کاظم اشتری"
خانم مهین اشتری در همان دقایق اول با ایفای نقش قوی خود مرا مجذوب موضوع داستان کرد و چیزی نگذشت که فهمیدم آقای کاظم اشتری کیست. از این گونه کاظم ها ما در جامه بسیار داریم و در زندگی روزمره با آنها برخورد داشته ایم. ولی آنچه نظیرش کمتر هست خود خانم اشتری است. او با یک تفکر واقع گرایانه و با استفاده از رنج های پنهانی سالهای سپری شده اش تصمیم گرفته بجای کینه و بجای دشمنی با معشوقه ی سابق همسرش ، که او نیز قربانی آقای اشتری بوده ، یک همکاری دوستانه و منصفانه را آغاز کند که بنفع خودش ، دخترش و معشوقه ی سابق همسرش باشد. تمام زیبایی و نکته نمایشنامه در همین تصمیم خلاصه می شود که بسیار انسانی، فمینیستی و خرد گرایانه است و اسلحه ایست قویتر از خنجر!
>>>
MOSAFER
راستش نمیخواهم سرتان را درد بیاورم ولی همینقدر عرض کنم که بعد از خدمت نظام وظیفه، به کون ما بستند که شما در گروه سپاهیان دانش ممتاز قرار گرفته اید. البته دستشان درد نکند و ما شکایتی نداریم. ولیکن، شخص بنده هرگاه لغت "ممتاز" بگوشم میرسید، بیشترآن آجیل فروش معروف را بخاطر میاوردم و یا نان خامه ای ممتاز را و فی الواقع تعبیر "سپاهی ممتاز"، قدری ثقیل مینمود و نوش دارویی بود بعد از مرگ سهراب. گرسنگی کشیدیم، با عقرب، رتیل، کک وساس و پشه و ژاندارم دست و پنجه نرم کردیم، پنجاه شاگرد را در دهکده ای دور افتاده درس دادیم، در ساختن حمّام هم شرکت کردیم و مخصوصأ آنکه نگذاشتیم برخی از اهالی دهات مجاور، آجرهای کلات ناصری را به یغما ببرند. چند ماه بعد از اتمام خدمت، بلیط هواییمای باربری نظامی را که از تهران به آمریکا پرواز میکرد، تهیه نمودم، که اگر خاطرتان باشد، افراد غیر نظامی نیزدر صورتی که هواپیما خالی به آمریکا میرفت،
>>>
FICTION
گوشه ای از رمان " بچه های اعماق" – جلد دوم
" په چرا امشب اینقدر دیر کردی , قول داده بودی سر شب خونه باشی, دلم خیلی شور زد"
" راه بندون بود زن , " کافی" تو مسجد امام حسین منبر داشت , مجبور شدم از میدون فوزیه تا اینجارو پیاده بیام , اونم با این پای ناقص, سگ پدرا ول کن نیستن "
" ببینم این کافی همونه که میگن تو روضه های زنونه غش می کنه و خودشو میندازه وسط زنا ؟"
" آره "
" میگن به چشم برادری خیلی ام خوشگل و خوشقواره ست "
" نه خانم اون یه آخوند دیگه ست "
>>>