PROSE
از خودم پرسیدم مگر کس دیگری هم در خانه من زندگی می کند؟
در شکل آدمیزاد مرگ را امروز دیدم. در دستشویی خانه ام. داشت دندانش را می شست. چراغ روشن بود وارد که شدم. تصویرش در آینه منعکس شده بود کنار یک لیست لغت به زبانی بیگانه که به آینه چسبانده بود و جایی برای تصویر من باقی نگذاشته بود. مردی لاغر بود. و تمیز. بهش می آمد وسواسی باشد. کلاه گیس قاضی ها یا نجیب زاده هارا بر سر داشت. چهره ی فیلسوفی را داشت که تصویرش روی کتاب نقد عقل محض بود: با چهره ای استخوانی و خیلی جدی که وقار، نه پیری، آن را سایه زده بود. با دقت بیش از اندازه، در همان حالی که لغت حفظ می کرد، بین دندانهایش را نخ می کشید. در مورد زمان خیلی با ملاحظه بود: از هر ثانیه یِ پانزده دقیقه فرصتی که بین دیدار دو آدم خردمند داشت، عاقلانه استفاده می کرد: دقیقا بیست و هشت ثانیه صرف هر دندان، صرف حفظ هر کلمه جدید می کرد.
>>>
POETRY
اینجا سرزمین مورچه های مقدس است
و موریانه ی مولانا
مهربان است
اما نیش می زند
مادرم در این خانه مدام سکته می کند
و درست بوقت ظهر چشمهای حیرت زده اش
زندگی را با مردی که هیچ نمی شنا خته
قمار می کند
>>>
TERRORISM
تروریسم خطری برای آینده بشریت است
عجیب نیست که مسلمانان غیرتمند هند از دفن نُه تروریستی که بمبئی را به خون کشیدند در گورستان خود سر باز زدند. ابراهیم طائی، رئیس انجمن مسلمانان هند در این مورد گفته است: "اینها مسلمان نبودند زیرا به آئین ما که آئین صلح است نزیستند... ما نمیخواهیم اجساد کسانی را که مرتکب تروریسم شده اند در گورستان خود دفن کنیم." عجیب سکوت مسلمانانی است که در برابر هتک حیثیت و هویت فرهنگی خود اعتراض نمیکنند. این مسئولیت بر عهده تک تک مسلمانان فرهیخته از جمله خوانندگان این ستون است که در چنین مواردی ساکت ننشینند. بدون حرکتهای نمادین از سوی جوامع مدنی مسلمان (مثلاً حضور در سفارت کشوری که مورد حمله تروریسم قرار گرفته و ابراز انزجار از اینگونه اعمال بنام دین) اعلامیه های مطبوعاتی دولتها ی اسلامی و تسلیتهای فورمالیته رهبران قادر به جبران لطمۀ فاجعه بار تروریسم بر کیان و آبروی اسلام نخواهند بود.
>>>
LITERATURE
گفتوگوی گروهی نانام، آیرو، علیرضا زرین، شیما کلباسی، علی نگهبان و سپیده جدیری
جهاني كردن ادبيات ايران چند سالیست که به یکی از داغترین بحثهای جامعهی ادبیمان تبدیل شده است. عدهای کوتاهیِ مترجمان ایرانی را مهمترین عامل معرفی نشدن آثار ادبی ما به آن سوی مرزها میدانند و کسی نیست از آنها بپرسد که آیا ادبیات بقیهی کشورها را هم مترجمان همان کشورها به جهانیان شناساندهاند؟ اشتباه نکنید؛ هدف ما از برگزاری این میزگرد، مچگیری از مقصر اصلیِ جهانی نشدنِ ادبیات ایران نیست، بلکه در کنار این بحث که جهانی شدن اصولاً چقدر حائز ارزش و اهمیت است، به بررسی گرایش شاعران و نویسندگان ایرانی به جهانی شدن و به تبع آن، تئوریهای جهانی در ادبیات و فلسفه و مقایسهی این رویکرد با گرایشهای شاعران و نویسندگان مهاجر - که در قلب آنچه از نظر بسیاری «جهان» محسوب میشود، زندگی میکنند - پرداختهایم
>>>
REGIME
آيا هيچ از خود پرسيده ايد که چرا در ادبيات معمول و رايج سياسی و روزنامه نگاری، اغلب می بينيم که، مثلاً، از «رژيم تهران» سخن گفته می شود اما کسی از «رژيم پاريس» سخنی به ميان نمی آورد؟ و اگر هم به چنين موردی بربخوريم با تعجب از خود می پرسيم که «رژيم پاريس» ديگر چه صيغه ای است؟ می خواهم بگويم که در اين واژۀ «رژيم» راز و رمزهائی نهفته است که گشودن آنها پيچيدگی های برخی از معانی ظاهراً بديهی اش را آشکار می سازد. اگر به معنا و تعريف فرهنگ واژگانی «رژيم» مراجعه کنيم می بينيم که آن را بصورت «روش يا سيستمی برای حکومت و اداره کردن» تعريف می کنند که می تواند به يک فرد، يک گروه، يک دولت يا يک کشور مربوط شود. به عبارت ديگر، اين واژه را، در معنای عام اش، می توان در مورد همۀ روش های حکومت و اداره، و نيز سيستم های حاکميت و مديريت بکار برد. اما همۀ ما به تجربه دريافته ايم که برخی از واژه ها، به هنگام کاربرد روزمره، از «عاميت» خود می افتند و معناهائی اختصاصی می يابند
>>>
STORY
چقدر دلم مى خواست ما هم مى توانستيم بى بازى شانس، و بدون دلهره سوار شويم
در "بخارست" هواپيما عوض مى کرديم. هوا آزار دهنده سرد بود. برفى سنگين فرودگاه را پر از اشباح کرده بود. شلاق باد، ساچمه هاى ريز برف را بيرحمانه در پوست صورت مىچکاند. نور زرد و بى حال تک توک چراغ هاى ترمينال دوردست با تاريکى مسلط بر همه جا، کارى نداشت. چهار صبح بود، مامورين سلاح به دست که تا گردن درلباس هايشان فرو رفته بودند، از زير کلاه پوست هاى چرک و بى قواره خود، تک تک مسافران را مى پائيدند. از پله هاى هواپيما که سرازير شديم، نگاه هايمان راکه بى اختيار روى آنها افتاده بود جمع کرديم. سه ساعتى را بايد درانتظار کشنده باشيم، و براى سوار شدن، از سد کنترل پاسپورت بگذريم. از "بانکوک" مى آمديم. در آنجا داشتيم مى پوسيديم. بدون " پاس " به پاکستان و از آنجا به تايلند رفته بوديم. هر جاى ديگر را فکر کرده بوديم جز"تايلند" را. و حالا داشتيم بيرون مى زديم
>>>
THUGS
جایگاه "چاقو وقمه" در حکومت اسلامی
رئيس "جمهور"حکومت اسلامی آقای دکتر احمدی نژاد روز چهار شنبه ۲۹ آبان در زنجان گفتند, ملت ایران, یعنی امت حزب الله, با "چاقو" دست و پای بد خواهان به حقوق ملت ایران, و مخالفان, را قطع خواهد کرد. تهدید آقای "دکتر" با چاقوی خوش جنس و خوش دست زنجان, آنهم درکشوری با دستگاه های عریض وطویل امنیتی و نظامی و نیروهای آزموده و با تجربه و سلاح های مدرن - که بمب اتمی هم به آن اضافه خواهد شد- و نیز معرفی امت شان به عنوان ملتی "چاقو کش", تعجب و اعتراض عده ای را برانگیخت. این بر انگیختگی ی تعجب و اعتراض پیرامون بیانات آقای رییس جمهور حکومت اسلامی , متاسفانه نشان از بی اطلاعی برانگیخته شدگان از جایگاه چاقو و قمه در ذهنیت و فرهنگ حکومت اسلامی (که قمه زنی یکی از بارقه های چنین ذهنیت و فرهنگی است), و رابطه ی تاریخی و حسنه مسلمین و رهبرانی چون آقای احمدی نژاد با این آلات قتاله دارد
>>>
EXPERIMENTAL
جنده های اسب سوار از راه رسیدند و بی آنکه به اسب هایشان آب و یونجه ای بدهند در انباری بزرگ را باز کردند و با موهای سیاه و قهوه ای و طلایی شان لباس از تن کندند و در رختخواب بزرگ کف انباری با لودگی و عشوه با بزرگ ترهای دهکده شروع به عشق بازی کردند. این سکس و تن فروشی از روی عادت نبود - مسابقه ای برای بهترین عشق بازی بود. پیر و جوان دهکده کار خودشان را می کردند و کاری هم به هیچ صدا و حرکت و نگاهی نداشتد. عشق بازی بود و بس! بی هیچ عشق واقعی .
>>>
EXILES
كتاب "مقدمهای بر ادبیات فارسی در تبعید" اثر ملیحه تیرهگل
در تركیه خود را بیحقوق میبینم، در فرانسه پناهنده و در امریكا شهروند؛ اما در همه حال یك تبعیدی. سه صفت نخست، وضعیت قانونی مرا در كشوری كه به آن وارد شدم نشان میدهد و صفت آخرین، ذهنیت مرا نسبت به وطنی كه ناگزیر به ترك آن شدم. خواه در امریكا بمیرم، روبروی پسرم "آزاد" كه بر بالینم ایستاده و خواه به وطن بازگردم، اگر روی آزادی را ببیند، باز من یك تبعیدی خواهم ماند. درست مثل آن دریانوردی كه نوار آواز او را در كلاس درس فرانسویم در دهكدهی "شانتونه" در سال 83 شنیدم كه پس از سالها كه به میهن بازگشته بود آنجا را غریبه یافت و دوباره به سوی دریا بازگشت. نباید خود را گول بزنم: چه خود را در لسآنجلس جزیی از یك جامعهی "موفق" ایرانی امریكایی ببینم و نام این شهر را به "تهرانجلس" تغییر دهم، و چه خود را چون نادرپور شاعر غریبهای در "شیطانجلس" بینگارم، باز یك تبعیدی خواهم ماند. پس بهتر است كه به جای خودفریبی، هویت خود را بشناسم و آن را قدر بگذارم.
>>>
POETRY
گاه دیده ام نیشخند عقربه
در چهرهء صامت یک ساعت
گاه حس کرده ام خستگی کفش
در دویدنهای بیهوده، بی آهنگ
گاه فهمیده ام سایهء ماسیده به دیوار
در کلافگی ظهر یک خورشید
>>>
RELATIVISM
تضاد تئوری «نسبيت فرهنگي» با حقوق بشر
مهم ترين قدمی که امسال در بزرگداشت حقوق بشر برداشته شده، از سوی دو تن از فعالين حقوق بشر بود که به شکل مخالفتی علنی با نقض حقوق بشر به بهانه ی تئوری «نسبيت فرهنگی» صورت گرفت. اين دو فعال حقوق بشر، خانم شيرين عبادی و آقای وول سويينکا، برندگان جايزه ی صلح نوبل از دو کشور ايران و نيجريه، بودند؛ دو کشوری که هر دو بر اساس شريعت اسلامی اداره می شوند. در اين اعتراض، خانم شيرين عبادی، بعنوان يک حقوقدان، ساختار «شورای حقوق بشر» را از يکسو، و «نقض حقوق بشر« در کشورهای اسلامی را، از سوی ديگر، به پرسش گرفت؛ و آقای وول سويينکا، نويسنده ی انساندوست نيجريه ای نيز رسماً عليه ديدگاه «نسبيت فرهنگی» ايستاده و «وحشی گری» هایی را که کشورهاي مسلمان زير پوشش سنت و توجيه آن بوسيله ی اين تئوری انجام می دهند سخت مورد انتقاد قرار داد.
>>>
CULTURE
راستی قرار است اسلام امروز بر سر فرهنگ های باستانی چه بلایی بیاورد؟
فرهنگ زدایی شاخ و دم ندارد. به همین سادگی آب می بندند به پاسارگاد! از زیر چهارباغ مترو رد می کنند و در کنار بیستون بایست حتماً یک اتوبان بسازند تا تمام علائم گذشته و تمدن پیشین محو شود. به همین سادگی! تصورش را بکنید که یک کشور هفتاد و چند میلیونی فقط چند سالن تئاترش فعال باشد! و تازه فعال ترین سالن در معرض انواع و اقسام تهدیدهاست. می خواهند از زیرش مترو رد کنند! در سی سال گذشته، در هر گوشه پارک دانشجو مسجدی ساخته اند و از یاد نبریم که تمام نمایشهایی که در این سالن اجرا می شود از زیر دست و نظر و خودکامگی های صاف چی های ارشادی و ممیزی های گوناگون گذشته است.
>>>
TERRORISM
مبارزه با بدعت منحوس تروریسم تنها وقتی موثّر است که عاری از هرگونه امّا و اگری باشد
یکی از ترفند های توجیه گران تروریسم سنگ انداختن در مسیر تعریف دقیق و روشن این پدیده است. میگویند: "تروریست بودن" بستگی به تعریف دارد یعنی آنکس که به زعم یکنفر "تروریست" است ممکن است برای کس دیگری "آزادیخواه" قلمداد شود. این یک مغلطه محض است. تعریف تروریسم روشن و تفاوت آن به مبارزه آزادیخواهانه معلوم است. تروریسم یعنی "حمله متمرکز روی غیر نظامیان غیر مسلح برای نیل به اهداف سیاسی1". حال اگر تعریف قضیه اینقدر آسان است چرا اینهمه شکّ و شُبهه در کار آمده؟ پاسخ اینست که راز آلود کردن پدیده تروریسم معمولاً علل سیاسی دارد. بعضی از دولتها از تروریسم بعنوان یکی از اهرمهای سیاست خارجی خود استفاده میکنند. اینها در ظاهر به تروریسم حمله میکنند ولی با تروریسمی که منافع آنها را تأمین کند مشکلی ندارند و حاضرند برای آن هزار و یک توجیه بتراشند.
>>>
FOOTBALL
باری، افشین قطبی را هم از ایران فراری دادند
معدهی خاصی برای هضم بسیاری از مسائلی که در حول و حوش فدراسیون فوتبال ایران رخ میدهند، میخواهد. کار هر کسی نیست. به ویژه کسی که در ایران پرورش نیافتهباشد و یا مدت زیادی را خارج از ایران زندگی کردهباشد. چنین کسی از یک سادگی خاصی بهرهمند است که در ایران ترجمان تحقیرآمیز بسیاری دارد. زندگی شفاف سادگی یگانهای به آدمها میدهد. و زندگیهای پیچیده بیتردید انسانهائی به جامعه تحمیل میکنند که در برابر پویائی آن جامعه نقش ترمز و یا بدتر پسرونده دارند. انسانهای پیچیده جامعه را دچار عذاب میکنند و جامعه به نوبهی خود انسانها را در خودبیگانگی از اصل نیکسرشتانهی خود میبلعد. افشین قطبی به عنوان یک مربی با دانش و با منش و رفتار نیک وقتی تصمیم گرفت به ایران برود و به میهنش خدمت کند، تمامی آنهائی را که با ساختار مدیریت مکانهای دولتی در ایران آشنائی داشتند، بسیار نگران حال و روز خود نمود.
>>>
MUSIC
نقدی بر آلبوم «24 ساعت» از «بهرام»، رپ-خوان مقیم ایران
بنظر می آید اینروزها رپ فارس وارد مرحلۀ جدید دیگری شده است و با به میدان آمدن رپ خوان های معترضی مانند «ماهور» و «بهرام» از شاخه ای جدید در صحنۀ هیپ هاپ ایران، یعنی رپ آگاه، اعتراضی و یا رپ انتقادی-اجتماعی به ما خبر می دهد. «بهرام» یکی از رپ خوان های فعال در صحنۀ هیپ هاپ ایران می باشد که بتازگی نامش بر سر زبان طرفداران و شنوندگان کنجکاو موسیقی رپ فارس افتاده است و شهرت وی به عنوان آوای معترض نسل جوان و تحولجوی داخل ایران حتی به آنسوی مرزهای ایران نیز رسیده است. یکی از قطعه های رپ خوانی که از «بهرام» در وبلاگ ها و سایت های ویژۀ موسیقی رپ فارس انتشار پیدا کرده و به سرعت نام وی را به عنوان یکی از معدود رپ خوان های انتقادی-اجتماعی درون-مرزی معرفی و مطرح کرد، رپ-نوشته ای بود تحت عنوان "نامه ای به رئیس جمهور".
>>>