MEDIA

جای خالی "تلویزیون"!

نگاهی به برنامه‏های تلویزیون فارسی بی‏بی‏سی (بخش نخست)

31-Jan-2009 (5 comments)
تلویزیون فارسی بی‏بی‏سی سرانجام پس از دو سال تدارک گسترده، دو هفته پیش برنامه های خود را برای مخاطبان فارسی زبان آغاز کرد. این شبکه که از پشتیبانی نزدیک به 150 کارمند و روزنامه نگار در لندن و برخی دیگر از نقاط جهان برخوردار است، به دلایل مختلف از اهمیت و اولویت بسیاری برای نقد و تحلیل های رسانه ای برخوردار است زیرا به نظر می رسد پس از نزدیک به دو دهه از آغاز به کار تلویزیون های فارسی زبان در خارج از کشور مهم ترین و حرفه ای ترین شبکه تلویزیونی فارسی زبان مستقر در خارج از کشور باشد. >>>

STORY

پول سیگار

ناظم مدرسه بارها سر صف تذکر می داد که اگر میخواهیم ترقی و پیشرفت کنیم بایستی از همین حالا فارسی حرف بزنیم

31-Jan-2009 (4 comments)
ما بچه ها تقریبا همه بختیاری بودیم. صنعت نفت که راه افتاد و کار که فراوان شد خیلی ها ماندنی شدند و ییلاق گرمسیر ورافتاد. صبحها نان تیری را با یک استکان چای شیرین میخوردیم و راه می افتادیم طرف مدرسه. فارسی و املا و حساب. خیلی وقتا دقیقه شماری میکردیم تا زنگ تفریح را بزنند که برویم بیرون و با هم لری(بختیاری) حرف بزنیم. ناظم مدرسه بارها سر صف روز شنبه که ناخنهای دستها را بازدید میکرد و بلندی و کوتاهی موی ماشین شده سرمان را، تذکر می داد که اگر میخواهیم ترقی و پیشرفت کنیم بایستی از همین حالا فارسی حرف بزنیم. البته ما نمی دانستیم ترقی و پیشرفت یعنی چه. از اون گذشته، خجالت می کشیدیم فارسی حرف بزنیم. چون قاتی می کردیم و بعدش بچه ها برایمان دست میگرفتند. >>>

POETRY

خبری هست
29-Jan-2009 (7 comments)
همیشه در اوج بی خبری
خبری هست
خبر افتادن برگ
در گذر باد
خبر رقص یک موج
در دامن آب
خبر بغض زمین
در گلوی اتشفشان >>>

MEMORIES

نسل در هم شکسته شصت خورشیدی

برایش گفتم چقدر در ایران احمق بودم وهزاران ساعت و دقیقه در خودم گم شده بودم

29-Jan-2009 (9 comments)
با یکی از کارمندان ارشد وزارت خارجه حرف میزدم .برای ماموریت جدیدی به تهران می رود .چمدان اش را دیشب با هم مرتب کردیم .چند دست لباس زنانه و وسایل روزمره و پنج روسری رنگی که یکی اش را خودم برایش خریده ام و خرت و پرت های دیگه. نقشه ی بزرگ تهران را جلویش گذاشتم و همه جاهایی را که با پوست و خون و قلبم دوست دارم نشانش دادم و بی اختیار اشک همه ی صورتم را پر کرد .بی آنکه نگاهم کند گذاشت با دستمال کاغذی پاکش کنم .از دربند و خیابان شریعتی و قلهک و نیاوران و میرداماد و میدان محسنی برایش گفتم .توپخانه را نشانش دادم و از هوای مسموم تهران برایش حرف زدم. آنقدر از تهران گفتم که بی اختیار گقت: می خواهی با مسئولیت خودم ببرمت تا این همه غم غربت از پا نیاندازد ترا هادی جان!>>>

OPIUM

خاطرات شاطر علی – 2

درد سرهای یک معتاد مسافر!

29-Jan-2009 (4 comments)
فکرش رفت تو خاطرات اروپا رفتن بچه محل ها زمان شاه. یادش اومد که برو بچه ها میرفتن آلمان بنز میاوردن!آخه بنده خدا نمیدونست که اولین قدم در راه حج پاک کردن مال و اموالشه! ملاهه بهش حکم کرد که اول باید همه قرض و قوله هاتو بدی. بعدش باید مالتو پاک کنی! یعنی مالیات شرعی ات رو به خدا بدی! ترجمه اش این بود که باید خمس و ذکاتت رو بدی به من (یعنی آقا پیش نماز محله)! خلاصه اینکه شاطر علی بخت برگشته اول رفت یه چرتکه خرید و شروع کرد به حساب و کتاب.سه، چهار هفته بعدش شاطر بلیط و پاسپورتش حاضر بود و روز شمار پرواز به جده بود. در نتیجه ملای محل چندین میلیون تومن ثروتمند تر شده بود!با نزدیک شدن سفر طولانی خارج از کشور، شاطر روز به روز فکرش مشوش تر و مشغول تر مشگل اصلی اش میشد!>>>

REVOLUTION

دوازده چمدان شاه

چه دوست داشته باشین چه بدتون بیاد تنها در دوران پهلوی بود که این مملکت برای مدتی رنگ آسایش و پیشرفت و رفاه رو به خودش دید

27-Jan-2009 (36 comments)
با همه مشکلاتی که با جمهوری اسلامی دارم اما یه حرفشونو باید با طلا نوشت و به همه در و دیوار های شهر ها و آبادی های ایران آویزون کرد. اونم منافق خوندن دار و دسته مسعود و مریم رجویه. چقدر لجم میگیره وقتی می بینم این زنک لچک بسر با اون کت و دامن های مسخره نارنجی و سبز و بنفش که از پارچه های رومبلی و پرده ای دوخته شده بتونه خودشو بعنوان دموکرات و آزاد منش جا بزنه و با قدم زدن روی خون هزاران هزار بچه های بیگناهی که فریب دادند و به جوخه های اعدام کشوندن تازه توسط اتحادیه اروپا هم به رسمیت شناخته بیشن. یه گاف بزرگ برای اتحادیه اروپا و یه بیلاخ بزرگ برای آزادی و دموکراسی به سبک غرب.>>>

POETRY

روياي خنده

بَراي فاجعهيِ فلسطين

27-Jan-2009
پيرمرد،
اَفسُرده و پِِنهاني،
ميانِ خاكستر و زنجير
بَر لَكههايِ خون
مينِگَرد،
ميگِريَد.
با ذهني خسته
نگاه ميكند ميانِ شِكافها >>>

WOMEN

آقای پرزيدنت، خانم فرست ليدی...

صد ضربه شلاق در انتظار شماست!

25-Jan-2009 (7 comments)
در روزهای گذشته، من هم از ديدار شادمانی مردمانی که همه جا با غرور حضور داشتند و از برگزيده ی خود که در مراسم مختلف شرکت می کرد تا تاريخی ديگر را شروع کند، از ديدن همسر او که همه جا شانه به شانه و دست در دست او بود، و از ديدن زنان ديگری که هر کدام نقشی در گذشته و آينده اين سرزمين داشتند شادمان بودم. اما غمی بزرگ هم بهمراه اين شادی دلم را می فشرد؛ همان غمی که هر آمده از جامعه ای ديکتاتور زده در اين لحظات حس می کند. در آن لحظات نمی توانستم غمگين نباشم وقتی می ديدم که مردم سرزمين من و به خصوص زن ها از ساده ترين و طبيعی ترين حقوق خويش بی نصيب هستند>>>

WET

رویای خیس

در تاریکی و سکوت شب، به صدای نفس های تند و شهوت زده’ خودم گوش دادم

25-Jan-2009 (64 comments)
بار اولی که رویای خیس داشتم، از ترس گیج شده بودم. شنیده بودم مردها رویای خیس دارند، جوانها بیشتر و پیرتر ها کمتر، اما هرگز نشنیده بودم زنها هم همینطور. البته اطلاعات من راجع به این موضوع یا هر موضوع مربوط به مسایل جنسی چیزی حول و حوش لطیفه و مزاح بود، چرا که من اصلا چیز زیادی راجع به این جور چیزها نشنیده بودم و نمی دانستم. فردای روزی که اینطور گنگ و وحشت زده از رویای خیسم برخاسته بودم، تمام روز در حال بدی بودم. مثل این بود که تمام روز تحریک بودم و نمی دانستم چه باید بکنم. لای پاهایم و در مرکز وجودم یک زلزله، یک آتش سوزی مهیب، یک خواهش غیر ممکن، تمام روز میسوزاندم و تکانم میداد و قدرت تفکر و زندگی روزمره را از من سلب کرده بود. >>>

POETRY

چهل و چند
25-Jan-2009 (4 comments)
حالا که چهل و چند ساله شدم
نه سبیل دارم
نه صندلیهای خالی به من رشک می ورزند
بند سیاه کفشم
چون گره مار سمی
روی سطحی واکس خورده
اعتماد به نفس پا روی میزانداختنم شده >>>

IRAN-US

تکرار همان مذاکرات؟

پرزيدنت اوباما و سياست مشت های باز

23-Jan-2009 (one comment)
می توان پرسيد که آيا در پی بقدرت رسيدن آقای اوباما در آمريکا ديگرباره در ايران شاهد تکرار دوم خرداد، آمدن خاتمی، و بقدرت رسيدن اصلاح طلبان وفادار به ولايت فقيه خواهيم بود که از آمريکا برای بقای حکومت اسلامی تضمين می گيرند و در مقابل برای رعايت حقوق بشر در ايران تضمين می دهند؟ و، در آن صورت، اگر گروه خاتمی چی ها می توانست حقوق و آزادی های مورد نظر آقای اوباما را اعطا کند چرا قبلاً چنين نکرد و تنها به «توهم آفرينی» مهلک در مورد آن پرداخت؟ و چگونه بود که ـ حتی هنگامی که دولت آقای کلينتون بر سر کار بود و هنوز شيوه های کاوبوئی بوش مطرح نشده بود و آمريکا دست دوستی بسوی خاتمی دراز کرد ـ او مذبوحانه در دستشوئی های سازمان ملل پنهان شد و نتوانست «زمينه را بر ايجاد روابط حسنه در بين دو کشور» فراهم سازد و اکنون کدام نشانه از نوتوانی خاتمی مشاهده می شود و آيا ـ اگر خاتمی به رياست رسيد و در مذاکره با آمريکا روبروی نمايندگان دولت اوباما نشست، اين دولت را همان تضمين های ميان تهی راضی خواهد کرد؟>>>

LOSER

بازنده جنگ غزه كیست؟

بهای سنگین پیروزی‌های نظامی اسراییل

21-Jan-2009 (19 comments)
جنگ خونین و فاجعه‌‌بار غزه پس از سه هفته و در آستانه تحلیف رییس جمهوری جدید آمریكا آقای ‌اوباما به پایان رسید. مردم غزه این مدت را در زیر حملات سنگین شبانه روزی اسراییل با ترس و وحشت به سر بردند. جنگ بیش از 1300 كشته از مردم غزه، و از جمله سدها كودك و زن بی دفاع، بر جای‌ گذاشت. علاوه بر آن، چندین هزار نفر دیگر زخمی و مجروح شدند. تلفات اسراییلیان در جریان این جنگ از 14 نفر تجاوز نكرد. سرانجام نیز جنگ با اعلام یك طرفه آتش بس از سوی اسراییل، و سپس اعلام مشابهی از سوی‌ حماس پایان گرفت. در این جنگ، هر دو طرف متخاصم ادعای پیروزی كردند. این ادعاها هر دو تا حدی درست است. هر دو طرف این جنگ می‌توانند بر روی ویرانی‌های غزه و تلفات سنگینی كه بر مردم غیر نظامی غزه وارد شد خود را پیروز بنامند. ولی آیا این جنگ بازنده‌ای نداشت؟ برای پیدا كردن بازنده جنگ باید از صحنه جنگ بیرون رفت و آن را هزاران كیلومتر دورتر از غزه جستجو كرد.>>>

OPPOSITION

انتخابات آزاد

آیا موقع آن نرسیده که اپوزیسیون دست به اقداماتی بزند تا بتواند قاطعانه سکان ابتکار عمل را به دست گیرد؟

21-Jan-2009 (4 comments)
اندیشه آزاد زمانی کارساز است که ساختار و کاربرد مشخص و معینی داشته باشد و اندیشه آزادی برای یک فرد، مفهوم خود را تنها در روابط اجتماعی مجموعهای از شهروندان پیدا میکند وگرنه تجریدی و تخیلی است. آزادی اجتماعی، چارچوب دارد و در رعایت اصول و قواعدی متضمن است. اما تعین و تبیین حد وحدود این اصول و قواعد و چارچوبها، وابسته به تحرکات و تبادلات اندیشه شهروندان و نمایندگان رسمی و غیررسمی آنان است که خود را در انجمنها و سازمانها و گروههای فکری و حرفهای و اقتصادی و فرهنگی و هنری معرفی کرده و بروز میدهد تا در حق تعیین سرنوشت خود مشارکت کند. برآیند این تحرکات و تبادلات، اصل تغییر است که خود ثابت بوده و هرآنچه پیرامون اوست، در تبادل است.>>>

STORY

سرخوشی های ساده

داستان کوتاه

19-Jan-2009 (one comment)
آدم ِ روز بود. هر ساعتِ شب که می خوابید، پنج وُ نیم، شش صبح بیدار میشد. حتی روزهای تعطیل. انگار در سرش ساعت کار گذاشته بودند. با این همه هرشب، ساعت اتوماتیک ِ رادیو- ضبط را روی شش صبح تنظیم می کرد تا مبادا روزی از خستگی خواب بماند. مثل امروز که بیدار خوابی دیشب و خوردن اندکی شراب، باعث شد تا با صدای گوینده فارسی زبان موج بامدادی، بیدار شود. در جایش غلطید. بدنش را کِش و قوس داد. یک آن شد گربه سیاه و پشمالوی همسایه در زیر آفتاب. به سمت چپ چرخید. بر جای خالی پیکر فرهاد دست سایید. به ملافه چنگ زد و بالش او را که هنوز رایحه اُدکلن اش را در خود داشت، در بغل گرفت. شادی، مثل موجی خنک زیر پوستش دوید. از این که فرهاد سحرخیزتر از خودش بود و چنان با ملاحظه، که حتی وقت رفتن، بیدارش نکرده بود، بیشتر از او خوشش آمد. >>>

IDEAS

پدر فلسفه‌ی آزاد

استاد جمالی فلسفه را دوباره در ایران زنده کرده‌است

19-Jan-2009 (2 comments)
فلسفه در ایران با جمالی از خواب عمیق چندین سد ساله برمی‌خیزد و از پیله‌ی سخت پرسش‌های مزمن سر برون می‌آورد. در فلسفه پرسش‌ها همواره برتر از پاسخ‌هایند. هر پرسش پیش‌پا افتاده‌ای پاسخی متناسب با ارزش‌های حاکم بر جامعه دارد. اما هیچ پرسشی برای یک فیلسوف بی‌ارزش نیست. چه نخستین چیزی که یک فیلسوف را از دیگر اندیشمندان جامعه‌اش متمایز می‌سازد، نادیده‌گرفتن ارزش‌های حاکم از سوی او و تلاش برای جایگزینی آنها با کشف و یا آفرینش و برتر شمردن ارزش‌های نوین است. محفوظات فلسفی کسی را فیلسوف نمی‌کند، گرچه آنها لازمه‌ی کار فیلسوف‌اند؛ و نه حتا این و یا آن اندیشه‌ی فلسفی که هر از گاه از انسان تراوش می‌کند. فیلسوف پژوهشگری بی‌امان است که با پرسش‌های خود در زمینه‌ی چگونه‌اندیشی و چگونه‌زیستی به کشفیات و از همین راه نیز به آفرینشی نوین دست می‌زند.>>>

FACEBOOK