POETRY

نام های عزيز

بيدار شو!

02-May-2008 (2 comments)
هزار و يک شب از سنگ های آتش گذشتم
هزار و يک شب از صخره های ذوب شده،
قلعه های سنگ باران
و تازيانه های درد
خواب بودی و جادو، و نمی ديدی
که خورشيد از زخم هايم سر می کشد
>>>

AMSTETTEN

این زیرزمین تیره و تار

گویا اگر چنین حادثه ای در مشرق زمین رخ داده بود عادی مینمود، اما حال که در بطن اروپا اتفاق افتاده است غریب است!

01-May-2008 (5 comments)
گفته میشود که یکی از فوائد زندگی در مغرب زمین همین است که شهروندانش، به نسبت ما شرفی ها، کاری به کار هم ندارند، ولی این پرسش پیش می آید: تا چه حد باید به امور دیگری بی تفاوت باشیم؟ چطور یک نفر از اهالی شهر آمشتتن اطریش به این مرد مشکوک نشده بود؟ آن هم در مدت قریب یک ربع قرن و در حالیکه گزارش میشود که در طبقات فوقانی مستأجرانی زندگی میکرده اند که متوجه بازدید عجیب و پی درپی یوزف فزیتزل به زیرزمین ممنوعه شده بودند بدون آنکه پی دلیل برآیند. حتی یکی از این مستأجرین که به مدت 12 سال ساکن ساختمان بوده است مکالمه ای را به یاد دارد که فرینزل از منزلش به عنوان خانه ای یاد میکند که روزی در تاریخ ثبت خواهد شد !ولی افسوس که هیج یک از این نشانه ها شک از اطرافیان را بطور جدی برنمی انگیزد. >>>

POETRY

رستنی رستموار

بلی، از شور عشقی تازه باید گشت مالامال.

01-May-2008 (3 comments)
هلا ای رهسپاران دلیر ساحل جیحون:
مگر در ریشه گردوی این دوران
نشان از تیر آرش نیست؟
مگر در پیکر پیکان
گرامی جان آرش را:
نشان مرز ایرانشهر،
فدای مهر یک پیمان نمی بینید؟
>>>

POETRY

تولد
29-Apr-2008 (6 comments)
اميد خاك باران نيست،
درختان اين زمين
آنان كه دگر پوسيده اند
آب را زندگانی چه؟
اميد روشن آنان
اما
زمان است.
>>>

IDENTITY

سه مرتضی آوینی

انسانی که «خود» ندارد یا اگر دارد بطرز غریبی با «خود» محصول روشنگری و مدرنیته فرق دارد

28-Apr-2008 (6 comments)
مثل خیلی از ماها، مرتضی آوینی، در واقع سه نفر بود. آوینی اول یک جوان هیپی نقاش و شاعر و خوره‌ی فلسفه‌ و ادبیات است که در دانشکده‌ی معماری دانشگاه تهران در سالهای اول دهه‌ی پنجاه برای خودش بساطی دارد. من بخاطر کنکجاوی‌ام به این قسمت از زندگی آوینی خیلی پرس و جو کرده‌ام و بر اساس آنها می‌توانم بگویم که آوینی آن زمان یک جوان غیرمذهبی خوشگذاران اهل فکر عاشق‌پیشه و دخترباز و اهل الکل و مواد مخدر و سینما و موزیک راک بیتلز و لد زپلین و ریش و موی بلند، با گرایش‌های فلسفی و اقتصادی چپ و علاقه به سبک‌های گوناگون معنوی دنیا، البته با لجاجت و استقلال فکری است. این آوینی بسیار آدم جالبی است که اتفاقا جمهوری اسلامی با نادانی آن را سانسور می‌کند. >>>

OPEN LETTER

به آقای سيد علی خامنه ای

در آستانهء سفر به استان فارس

28-Apr-2008 (35 comments)
آقای سيد علی خامنه ای! اگرچه دون شأن من ـ بعنوان يک نويسندهء گريخته از جهنم حکومت اسلامی ـ است که «دنيادار» ی چون شما را مخاطب قرار دهم، و اگرچه می دانم در بين نزديکان و اطرافيان شما آدم با جنمی پيدا نخواهد شد که اين نوشته را به ديد شما برساند، اما، در آستانهء سفر هفتهء آينده تان به استان فارس، فکر کردم چند نکتهء با اهميت ـ از نظر خودم ـ را با شما در ميان بگذارم باشد تا شايد اين سفر را با اشراف و آگاهی بيشتری انجام دهيد. >>>

POETRY

صدوهشتاد و نه پله*
25-Apr-2008
از صدوهشتاد و نه پله به پایین می لغزم...
یک: همسرم که تیرباران شد
دو: جفتی که مرا واگذاشت
سه: پسرم که دو خانه دارد
چهار: خواهرم که در زندان زاد
پنج: برادرم که بی نشان مرد
شش: تار شدن چشم هایم
هفت: اندوهان تبعید. >>>

STORY

تصادف با شیر

پنج نفر در قفس شیر؟ دروغ می گویی!

24-Apr-2008 (2 comments)
کم کم دارد جزئیات به یادم می آید! من هم یادم نیست از کجا می آمدیم یا کجا می رفتیم. همین قدر یادم هست که ماشین را در دنده ی خلاص گذاشته بودم، گرم اختلاط بودیم و سرازیری جاده ی"پهلوی" را که "مصدق" شده بود، و هنوز مانده بود تا "ولی عصر" بشود، آرام به پایین می لغزیدیم، که ناگهان اتفاق افتاد. نزدیک بود قالب تهی کنم. آره! یادم هست که جیغ کوتاهی کشیدی که بیشتر شبیه به یک ناله بود، انگار که بگویی؛ خدایا! یا عجب بدشانسی! همان وقت بود که متوجه شدم چیزی پیچیده در یک چادر، روی کاپوت ماشین می لغزد. مثل این که در آن لحظه هیچ کداممان جلو را نگاه نمی کردیم! تعجب من هم از همین بود. در درازای چند ثانیه ای که ترمز کردم و پایین آمدم، صدها فکر در ذهنم می چرخید.>>>

WORD

…و

آنچه در زیر می‌‌‌‌‌آید "شعر" نیست

24-Apr-2008 (10 comments)
"من شعر نمی‌نویسم: واقعیت‌ها را می‌نویسم". روژه‌ویچ می گفت. روژه‌ویچ آزرده و عاصی. ۱۹۶۹. تقریبن چهل سال گذشته است و این حرف او هنوز طنین سنگینی دارد. در جهان مصنوع ما، جایی که هر چیزی بر صحنه‌‌ای آراسته می‌شود تا "واقعی" جلوه کند، مردم به ناظران بی‌تفاوت و ناتوان واقعیت فروکاسته‌اند. بمباران اطلاعاتی و تسلط تکنولوژی بر بیشترعرصه‌های زندگی اجتماعی (ماشین مَجاز‌سازی) کمتر رمقی برای درگیری رگی و خونی با واقعیت باقی گذاشته است. در این جهان بازگشت به واقعیت شرط اساسی بازگشت به خویشتن و در نهایت کشف دوباره‌ی شعر است. >>>

ADAMIYAT

آدميت، پدر تاريخنگاری مدرن ايران

مصاحبه ي فرشاد قربانپور با خسرو شاکري استاد بازنشستهء تاريخ (مؤسسهء تحقيقات عالي علوم اجتماعي، پاريس)

21-Apr-2008 (3 comments)
آثار آدميت نشانه از يک نظم فکري، شيوه ي علمي، و دقت و سنجش حرفه اي برخوردار است. آدميت نخستين ايراني ای است که تاريخنگاري و تاريخشناسي را با آموزش حرفه اي آموخت، و نه” الله بختکي “چون بسياری که نام مورخ گرفته اند. در عين حال، او تنها مورخ عصر خود است که از ارثيه تاريخنگاري مورخاني پروسواس چون بيهقي بي بهره نمانده است. او تداوم تاريخنگاري علميِ سنتي و پيوند آن با تاريخنگاري مدرن است. >>>

POETRY

بوی تبعید
21-Apr-2008 (8 comments)
پدرم باران بود
همره چرخش دریا چرخید؛
با سخاوت بارید.
و چو در پهنه گسترده خاک
،چهره اش پنهان شد
چشمه ها جوشیدند
شاخه ها گل دادند؛
سبزه ها رقصیدند؛
لاله ها خندیدند.

>>>

SECULARISM

 آزادی و تنوع

ريشهء برخی سوء تعبيرها دربارهء سکولاريسم

19-Apr-2008 (5 comments)
معمولاً معنا و تعريف واقعی يک مفهوم می تواند بوسيله معناها و تعاريف «کناری» و دست دوم آن از نظر پنهان مانده و برخی معانی دور از مرکز آن بيشتر در اذهان حضور و بروز داشته باشند. يکی از اين موارد را می توان در مورد «سکولاريسم» بررسی کرد. بی شک اينکه سکولاريسم را به معنای «جدائی دين از قدرت حکومتی» بگيريم برداشت غلطی نيست، اما در اين «تعريف» چيزی از چرائی اصلی و کارکردی اين «جداسازی» بيان نمی شود، و همين امر، موجب آن می گردد که معناها و تعريف های ثانويه، هدف و غرض اصلی از اين جدا سازی را پنهان کنند و راه را بر سوء تعبيرهای گوناگون بگشايند. >>>

CHARACTER

 یک سوزن به خودت بزن یک جوال دوز به مردم

ضرب المثل نهم

18-Apr-2008 (26 comments)
خیلی ازایرانیها میگویند که خارجیها (اروپائی و آمریکائها) نژاد پرست هستند و ما مهمان دوستیم. من تا حالا افغانی ندیدم که از مهمان نوازی ایرانیها تعریف کند! از لحنی که درباره اعراب صحبت میکنیم که نمیگم. قبول اونام به ما میگن عجم ولی این هر دوش نژاد پرستی است. تا حال چند نفر ایرانی دهید ه اید که با یک سیاه پو ست یا عرب ازدواج کرده باشه؟ چاپلوسی به خارجیان پولدار را بجای مهمان نوازی جلوه دادن هنریست که نزد ایرانیان است و بس.>>>

POETRY

نگاه بامدادان

فکر آب روی خود کن؛ بگذار مدعا را

16-Apr-2008 (7 comments)
ز سر کرم که گوید مه شاد خوش لقا را
که به رسم دلنوازی بنوازد آشنا را؟
نه به دل شکیب ماندم که طریق عقل پویم
که به اوش وام دارم قدح جهان نما را.
چو ثمر فراتر افتد ز دو دست کوته ما
>>>

BEWARE

باید سکوت کنیم

می‌خواهند جنگ نژادی-مذهبی راه بیندازند، حواسمان را به اینترنت و وبلاگستان جمع کنیم

15-Apr-2008 (34 comments)
خانوم، آقا خیلی حواسمان را باید امسال جمع کنیم. حرام‌زاده‌های آمریکایی قرار است جنگ مذهبی و نژادی در ایران راه بیندازند. به آدم‌هایشان پول بدهند که بمب بگذارند و آدم بکشند و بعد هم یک سری گروه‌های قلابی مثلا سنی مذهب یا وهابی یا چمیدانم جدایی طلب عرب یا ترک یا کرد مسوولیت آنها را قبول کنند. می‌خواهند جوان‌های شیعه‌‌ی متعصب را بزنند بکشند تا بعد که آنها از روی حماقت و نادانی رفتند و مثلا انتقام گرفتند آرام آرام این پینگ پنگ خونین را شروع کنند و کل ایران را در عرض شش ماه تبدیل به بغداد کنند. شوخی ندارم و آنها هم ندارند. >>>

FACEBOOK