Date

RAFSANJANI

رفسنجانی و تلاش برای میانجیگری

فرصت جدیدی برای طرح نظرات «آشتی‌جویانه»

24-Feb-2010 (8 comments)
در روزهای اخیر شایعاتی در رابطه با جنبش سبز قوت گرفته است. بر اساس این شایعات، گفتگوهایی در سطوح بالا در جریان است تا به نوعی به بحران جاری کشور خاتمه داده شود. گفته شده که توافق‌هایی صورت گرفته تا به دستور علی خامنه‌ای دستگیرشدگان پس از انتخابات 22 خرداد به تدریج تا نوروز آزاد شوند و در مقابل آن سران اصلاحات از ادامه مخالفت خود دست بکشند. برخی، آزاد شدن تعدادی از زندانیان در روزهای اخیر را نشانه‌ای از آن گرفته‌اند. هم‌چنین تغییراتی که این روزها در مقامات بالای سپاه و نیروی انتظامی صورت گرفته، از دید اینان بی ارتباط با این مسئله نبوده است>>>

MEDIA

The Naked Ballerina

Logo furor shows depth of regime’s paranoia

24-Feb-2010 (11 comments)
An Iranian newspaper with a record of needling the regime has been forced to change its masthead because it was seen as depicting a naked ballerina, even though it was a stylised version of the title’s name in Persian calligraphy. The reaction appears to reflect a heightened sensitivity on the part of the government to the slightest hint of a challenge since the disputed re-election of President Mahmoud Ahmadinejad last June and the rise of an opposition that claims the poll was fraudulent>>>

JAVANMARDI

اوتی که گل بود

اگر گناهان را میشماریم تا کم شوند باید کردار نیک را نیز ذکر کنیم تا زیاده گردد

24-Feb-2010 (7 comments)
سخن از مسابقه اخیر فوتبال بین دوتیم "استیل آذین" و "مقاومت" است که در آن فوروارد مقاومت امین متوسل زاده بجای سوء استفاده از لحظه ای که دروازه بان استیل آذین از دروازه خارج و در اثر برخورد با بازیکن دیگری مجروح شده بود، توپ را بجای دروازه حریف به اوت فرستاد... اما "جوانمردی" چیست؟ تعریف من از جوانمردی در ورزش اینست که بازیگر برای لحظه ای چارچوب معنائی "بازی" را بحال تعلیق در آورده و در چارچوب معنائی بالاتری بمثابه یک کنشگر "اخلاقی" عمل میکند>>>

LIFE

Economizing My Way Up

On a cold day in early December, I finally arrived in Norman, a small college town in Oklahoma

24-Feb-2010 (2 comments)
I was quite young and full of joy and pride when I graduated from Tehran University - the only major state university in Iran in early 70s, - because my long held dream had come true. Back then in Iran, just being accepted to a major university was considered quite an achievement, but successfully sticking with it right through graduation was even more of an accomplishment. This was especially true for me because I was the first one in my family to go to college or have any kind of formal education for that matter>>>

STORY

دختر جوان و مرغ فروش

سمیه به شوهرش سرکوفت می‌زد که آدم بهتر از مرغ فروش سراغ نداشتی؟

24-Feb-2010
وقتی صدیقه گفته بود اِلا و بِلا زن مرغ فروش نمی‌شود، پدرش چند مشت و لگد به او زده و گفته بود: "غلط می‌کنی." وقتی گفته بود اگر مجبورش کنند، خودش را آتش می‌زند، پدر با شلاق به جانش افتاده و گفته بود: "مگه شهرِ هِرته که بالای حرف بابات حرف بزنی؟ اگه زنش نشی، خودم آتیشت می‌زنم." مادرِ صدیقه، برادرِ بیمارش اسماعیل که همیشه چسبیده به مادر حرکت می‌کرد و ملیحه خواهر کوچک‌تر هم که خواسته بودند جلوی پدر را، در یورش با کمربند بگیرند، چند ضربۀ شلاق نوشِ جان کرده و تا یکی دو روز جای شلاق را مالش می‌دادند>>>

POETRY

Song in the Key of B

For my brilliant B-bestowing buddy who bought me a laptop ridding me of the old one - bereft of the all important B key!

24-Feb-2010 (10 comments)
Bosom buddies bleeding
Baring  breasts to beastly
Baton bearing bullies
Bent on death.
Behind  burdened
Brotherhood we stall
Buying time to bury fears >>>