ART

Softly softly

Softly softly

Paintings

by Kathleen Nassery
28-Sep-2007 (one comment)

>>>

POETRY

شاخه ی زيتون
28-Sep-2007 (4 comments)

 LISTEN

من بودم و دريای بی خبر،
و شور جاذبه ی ماه
می دويدم
تب زده و لال
بر شيب های تند سواحل مسی
و بر بی خيالی تخم گذاری لاک پشت ها؛
می دويدم
و پايم هميشه
به جَزر می نشست.

>>>

FASHION

Perfection is protection

Perfection is protection

Tailored for functionality without compromising on style and individuality

by Hamansutra
27-Sep-2007

>>>

NATURE

Gol o bolbol

Gol o bolbol

Fall in Colorado

by Parviz Forghani
26-Sep-2007 (15 comments)

>>>

MUSIC VIDEO

From the heart

Hamed Nikpay will take you there

26-Sep-2007 (18 comments)
...>>>

POETRY

Eye of Hurricane
26-Sep-2007

Who put my son Youssef on fire?
He must have a heart darker than oil

My daughter’s doll is a skull in Darfur

A woman half buried in the dirt
Showered with dark ages stones

>>>

POETRY

من از جایی نیآمده ام
25-Sep-2007 (18 comments)

هرگز درختی نخواسته ام
که سایه اش از خورشید فراتر باشد
و ریشه هایش از انگشتهایم
درازتر.
من خاک را تنها برای ایستادن دوست داشته ام
و آب را برای ربودنِ هر آنچه باد
با خود
نبُرده ست.

>>>

TENDER

ماهیگیری با تور  خورشید

به نرمی عاشق شدم

25-Sep-2007 (3 comments)
دیگر از بهشت دلزده شده بودم ، دلم هوای تازه می خواست دلم از همه خوشی ها به هم خورده بود و خدا خیلی زود این را حس کرد و اجازه داد که با بالهای خودم به مرخصی بروم با همه ی دوستان فرشته ام خداحافظی کردم تک تک شان را بوسیدم یک به یک ، حتی به درختی که مادرم حوا و پدرم آدم ، زیرش از شیطان گول خورده بودند هم سر زدم و در لابه لای برگ های سبزش مار را دیدم و با او هم روبوسی کردم ، مار لبخندی زد و برایم سفری خوش آرزو کرد ، بالهای سفیدم را از خشکشویی کنار خانه ی خدا گرفتم از تمیزی برق می زد.>>>

PEOPLE

At the margins

At the margins

Photography

by Babak Salari
24-Sep-2007 (6 comments)

>>>

BOOK

Father & son

Excerpt from a biography on Ahmadinejad

24-Sep-2007 (34 comments)
“MY DAD WAS an ironmonger,” said Mahmoud Ahmadinejad, in Tehran Radio’s studio 4, during a preelection interview. “He worked very hard so I could go to the University of Science and Technology and study civil engineering. But in 1993 Father passed away due to an accident.” A year later Mahmoud Ahmadinejad, president of the Islamic Republic of Iran, helped lower his father’s coffin into the grave. Ahmad Ahmadinejad died in 2006 from heart complications, not in an accident in 1993 as his son had claimed in 2005. No one is quite sure why Ahmadinejad told such a palpable lie so publicly. Perhaps he thought he could shield his family from the public spotlight. Or perhaps he was trying to hide something. >>>

POETRY

Relentless Hope
22-Sep-2007 (7 comments)

Time keeps passing by and

Nothing changes

But the core of my being

Chipping away at the crap

That has accumulated on

My soul

>>>

POETRY

When I need you
22-Sep-2007 (3 comments)

When I was young
As an English learner
I loved a song

I remember yet

When I need you,
Just close my eyes
Then I’m with you

>>>

TRAVELERS

The fire is alive

The fire is alive

Iran snapshots

by shahrooz
21-Sep-2007 (5 comments)

>>>

BIOGRAPHY

I am Mohsen Namjoo (5)

Five-part short film

20-Sep-2007 (15 comments)

BIOGRAPHY

I am Mohsen Namjoo (4)

Five-part short film

20-Sep-2007 (one comment)

BIOGRAPHY

I am Mohsen Namjoo (3)

Five-part short film

20-Sep-2007

BIOGRAPHY

I am Mohsen Namjoo (2)

Two-part short film

20-Sep-2007

BIOGRAPHY

I am Mohsen Namjoo (1)

Five-part short film

20-Sep-2007 (25 comments)

PRISONER

«نه زیستن، نه مرگ»

خاطرات و گزارش از زندان‌های جمهوری اسلامی

20-Sep-2007 (7 comments)
تازه چشم‌هایم در حال گرم شدن بود که احساس کردم کسی پهلویم دراز کشید. سایه‌اش را دیدم. نمی‌دانم چقدر طول کشید، ولی مطمئناً زیاد نبود. یکباره احساس کردم که زمین زیر پایم به لرزه در آمده است. با هراس از خواب پریدم. بغل‌دستی‌ام دچار تشنج شده بود. سرش به عقب افتاده بود و خر و خر می‌کرد. دست‌پاچه شده بودم. نیم‌خیز شدم. ابتدا فکر کردم که دچار حمله‌ی صرع شده است و خواستم کمکش کنم. نگاه کردم، دیدم پاهایش تا زانو باندپیچی شده و خون‌آلودند. ناگهان به خود آمدم. به سرعت متوجه‌ی اشتباهم شدم. او سیانور خورده بود و حالا مجرای تنفسی‌اش دچار مشکل شده بود. دست و پا می‌زد و جان می‌داد.>>>

EXPERIMENTAL

Ramazan cards (Part II)

Ramazan cards (Part II)

Breaking technology divides with faith

by Amir Normandi
20-Sep-2007 (142 comments)

>>>