POETRY

My Heart Does Not Beat Half-fast
28-Oct-2007 (8 comments)
She said I do not dare to give myself all
I said I love no other way than full

She said I need to keep a piece of my heart for myself
I said love comes not in bits and pieces

She said I have been hurt in the past
I said that was for you to see the real one from the rest

She said I know no other way
I said I am here to show you the real way >>>

POETRY

Head or Tail
26-Oct-2007 (2 comments)
Have no fear,
even though the center
of your psyche is far
from cupid's loving stare,

even though the finger
of the news points at you,
for nothing in particular,
personally, every day. >>>

HUMOR

صیغه های زنجیره ای

امشب میخواهیم از خاطرات امام در فرانسه ذکر کنیم....

26-Oct-2007 (10 comments)
خورشید چند لحضه پیش غروب کرد، قرص ماه در افق در حال بالا آمدن است، کلاغ ها جنجالی بپا کرده اند، سارها فوج فوج روی درختان چنارفرود میایند و انبوه جمعیت در صحن مسجد آیت اله کاشانی در پامنار نشسته اند. روضه خان چاق و فربهی خرامان و آرام آرام از پله های منبر بالا میرود. (فردی از درون جمعیت فریاد میزند): صلوات.... صدای آروغ بسیار بلند توی بلندگوی مسجد میپیچد و جمعیتِ غافل بخود میاید. این احتمالاً نشانۀ آنستکه حاج آقا روضه خوان شام را نوش جان کرده اند.>>>

RUMI

I was brought from Khorasan

Rumi's journey from Balkh to Konya

26-Oct-2007 (3 comments)
Rumi was born and lived his childhood in Balkh, a center of Khorasan, Iran, but at the age of 12 his father took his family on a long trip, just before the Mongols were advancing toward Balkh. At the age of 20 Rumi arrived in Anatolia, at Konya that had been for many centuries a Roman or Greek province; now in Turkey. Rumi did all his writings, lectures, teachings, sermons, and poetry in the Persian language. Even the letters that he wrote to leaders, governors, and friends were in the Persian language. Despite all the years that he lived and did his work in Konya, Rumi always considered himself a native of Balkh and Khorasan, Iran,>>>

ART

Born again angels

Born again angels

Sculptures

by Yasmin Sinai
26-Oct-2007 (3 comments)

>>>

STORY

کره زمین خیلی بزرگ، اینقدر به من نچسب !

" اگر نمی توانی از بینش ببری ،خرابش کن "

25-Oct-2007 (2 comments)
برای همه سرخورده ها پیش می آید که در بار با کسی درباره مشکلشان حرف بزنند و آن شخص برایشان منشا مشکل را پیدا کند. مردها. آمریکا. مسلمانان. دولت. گی ها. مهاجرین برای هر مشکلی دلیلی است . ( قانون علت و معلول) دلیل مشکل مرد هم مهاجرین است. کمی هم دولت حاکمه. مرد عضو این گروه زیر زمینی شد که شعارشان هست. " کره زمین خیلی بزرگ است . چرا به من چسبیدی" شعار مد روزی نیست. ولی وقتی گروهک زیر زمینی شعارشان را که صورت آهنگ می خوانند خوبتر به نظر می آی>>>
Monolitho

With pix

25-Oct-2007 (one comment)

It is rainy and cold outside

I am working on my laptop

My Russian blue is lying next to it

He is intelligent and playful

>>>

IRANIANS

Look at me

Look at me

Photo essay: People in Iran

by Abbas Rahbar Horizon
25-Oct-2007 (17 comments)

>>>

POETRY

La Séduction
24-Oct-2007 (23 comments)
Cette nuit sans fin et mes mots en vain, Silence.

Le rythme de nuit ne fait plus de bruit, Circonstance.

Mes pensées à Lui, cet Homme sans soucis, Malchance!

Précieuse mine en main, seul enfin, j’écris, Pénitence. >>>

CENSORSHIP

اولیس همچنان دربند

منوچهر بدیعی بر اثر فشار جامعه و افکار عمومی در ایران به بلایی دچار شده است

24-Oct-2007 (one comment)
پای حرفهای مردی بافرهنگ و ادیب نشسته ایم، منوچهر بدیعی مترجم اولیسس جویس با دانشی از ادبیات شرق و غرب و اندیشه ای عمیق حرفهایی دارد که بسیار واقعی و در عین حال دردناک است: "ما اينجا با يك مسأله اداري وزارت ارشاد يا يك مسأله حكومتي يا يك مسأله اين جوري روبه‌رو نيستيم. ما با يك مسأله اجتماعي خيلي جدي كه از درون جامعه آمده بيرون روبه‌رو هستيم >>>

POETRY

شعر گمشده
24-Oct-2007 (6 comments)

بدنبال تو هستم

میان پرواز پرستو

بین دو حرف و یک کلام

دنبل شعر نا تمام

قصه پریا

راه بی ریا

بدنبال تو هستم

>>>

SAVIZ

"ضیافت زندگی" و جای خالی او

خواب های جوهرینم را نگه دارید

23-Oct-2007 (4 comments)
در همان آغاز دوستی من و ساویز, به سال 1996, اندیشه و کردار این جان شیفته, آب سردی شد برته مانده ی پیشداوری های تعصب آلود من در باره همجنس گرایان. و تازه داشتم پدیده ی همجنس گرایی و او را بیشتر می شناختم که سرطان , مثل همیشه بی خبر و ناباورانه, از راه رسید و پرپرش کرد. ساویز در 8 شهریور ماه سال 1329 ( 30 آگوست 1950) در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران ,در رشته "عمران ملی" دانشگاه پهلوی شیراز, فوق لیسانس گرفت.>>>

ACTOR

دلم برای تماشاگر ایرانی تنگ است

مصاحبه با فرزانه تأییدی بازیگر تأتر و سینما

23-Oct-2007 (18 comments)
تصویر فرزانه تأییدی، هنرپیشه ای که در تلویزیون، سینما و یا روی صحنۀ تأتر دیده بودم برایم یک تصویر ناشناخته نبود. تصویر دوستی بود که بعد از سال ها دوباره می دیدم. اما در را که به رویم گشود زن ریز نقشی در برابرم ظاهر شد که نمی دانستم چنان چه در آغوشش بگیرم و گونه اش را ببوسم چه بسا که درهم خواهد شکست.خانه اش در غرب لندن مثل بیشتر خانه های انگلیسی ست.>>>

IRAN

White fantasies

White fantasies

Photo essay

by Daryoush Saidi
23-Oct-2007 (2 comments)

>>>

POETRY

Unwanted fortune
22-Oct-2007

I was teenager

When the winds blew

Over oilfields

With intensity:

Petrol price hiked.

Oil became gold,

Evern more dear.

>>>

HALLOWEEN

Grumpy's

Grumpy's

Party in San Francisco

by Jahanshah Javid
21-Oct-2007 (20 comments)

>>>

HUMOR

عشق در خلیج نیمه عربی فارس

بهش گفتم خجالت نمیکشی این آهنگ مارو عربی میخونی؟

21-Oct-2007 (15 comments)
صبح زیبای روز شنبه بود و فکر کردم بد نیست به بهانه خرید قدری خواربار ایرانی به طرف "سن فرناندو ولی" بروم. راه خوبی است و حدود یکساعت طول میکشد و منطقه فوق الذکرخواربار فروشی های ایرانی متعددی دارد. منتها اشکال رفتن به این مغازه ها مواجه شدن با طرز راننده گی برخی ازهموطنان درست توی محوطه پارکینگ جلوی آنهاست. بسیاری از ایرانیها همیشه از جهت غلط وارد پارکینگ میشوند و ترافیک را گره میزنند.>>>

LIFE

I dare!

I want you to know that I am here now and this time I will stay

21-Oct-2007 (5 comments)
Last night when I was blowing the cigarette smoke out the window, while being hypnotized by the clear light of the full moon, your voice entered and echoed in my head over and over again. It started in my head and found its way into my limbs … into the core of my being. I still had your taste in my mouth … I still had your scent all over me. But it was not the words that my consumed my being … no … it was the sound of your whisper.>>>

DOCUMENTS

قساوت

احکام خمینی و خامنه‌ای به حسینعلی نیری رئیس هیئت قتل‌عام زندانیان سیاسی

21-Oct-2007 (8 comments)
خمینی در ۱۱ دیماه ۱۳۶۷ پس از مشاهده‌ی دنائت حسینعلی نیری ضمن انتخاب او به ریاست هیئتی دو نفره، ابراهیم رئیسی را که آن موقع به لحاظ رسمی معاون دادستان انقلاب تهران بود، همراه او می‌کند. این دو نفر مأموریت می‌یابند تا «فارغ از پیچ‌ و خم‌های اداری» به سرعت احکام اعدام و قطع دست و پا را به منظور اشاعه‌ی جو سرکوب و اختناق در کشور صادر کنند.>>>

WORK

Wife, mother & slave

Wife, mother & slave

Photo essay: Brick factory in Varamin

by Ako Salemi
19-Oct-2007 (29 comments)

>>>