MEANING

فرهنگ شخصی : ت

ایرانیان تصور میکنند که تجمل و تفاخرو تفاضل به آنها تشخص میدهد

15-Feb-2008 (one comment)
توت : میوه سفید خوشمزه و شیرین وضریف که تحمل مسافرت به خارج از ایران را ندارد

تفاهم : همدیگر را فهمیدن در اروپا و امریکا معمول است ولی تحمل مسافرت به ایران را ندارد

تفنگ : نوعی سلاح آتشی که امریکای ها آزادند با آن جان همدیگر را بگیرن >>>

ARABS

چه چيزی ديکتاتورهای عرب را واقعاً می ترساند

آزادی برای اينها مثل جن است

15-Feb-2008 (10 comments)
اوايل انقلاب اسلامی که حرف از آزادی و صدور انقلاب بود همه سران عرب به وحشت افتاده بودند. بيش از هرچيز ديگر از اين واهمه داشتند که با صدور انقلاب، مردم کشورشان شروع به مطرح کردن خواسته هايی بکنند. بخواهند که از زير يوغ سران فاسد و دست نشانده شان بيرون آيند. اين موضوع به چند دليل تحقق پيدا نکرد. اولاً اين حکومت ها آنقدر جانی و قصی القلب هستند که از کشتار، شکنجه و حبس هزاران هزار شهروند مملکت خودشان ابايی ندارند. خودشان را مالکين اصلی سرزمين می دانند و مردم را به صورت گروهی برده می بينند که بايستی هميشه در حالت فقر کامل نگه داشته شوند تا به فکر موضوعاتی نيافتند که برای رژيم خطرناک است. چون تا زمانيکه گرسنه و محروم باشند، صدايشان در نمی آيد. ملت عرب هم به اين سيرت بردگی عادت کرده اند و به زندگی تحقيرآميزشان ادامه می دهند.>>>

LOVE

با عشق بودن، يا از عشق مردن

آيا عشق در فرهنگ ايرانی قبل از اسلام ما نيز کلامی زشت بوده است؟

14-Feb-2008 (16 comments)
تا آنجا که مدارک موجود نشان می دهد، عشق در فرهنگ کهن ايرانی مورد توجه و احترام بسيار بوده است. «مهر» نام خدای بزرگ آريايی ها بوده و «مهر» و «خورشيد» نيز هموزن و گرامی و مقدس بوده اند. خود کلمه ی «عشق» هم، برخلاف تصور برخی، معرب شده ی کلمه ای کاملاً ايرانی است که در اصل به صورت «اشک» بکار می رفته است که البته ربطی به «گريه» ندارد به همين معنای عشق است. نام سلسله ی ايرانی اشکانيان نيز از همين عشق آمده است. يعنی، «عشقانيان» بوده اند در واقع! مهم تر اينکه عشق در سرزمين باستانی ما، در فرهنگ ايرانی ما، نه تنها زشت نبوده بلکه آن را همراه و همنشين «خرد» می دانسته اند. يعنی در انسان خردمند قدرت و ظرفيت عشق بيشتر است و انسان بی خرد از عشق دور تر و تهی تر به شمار می آيد.>>>

POETRY

یادداشتی برای خواهر سنگها
13-Feb-2008 (3 comments)
آهای
خواهر سنگها
من بوسه هویت را
از لبان تبعید می چینم
و چون آدمهای قرن تصفیه حساب
با جیب سوراخ و کیف سنگین
با لبان سرخ و دکمه های تصمیم
به سرگذشت عشق فکر می کنم.
>>>

LIPSTICK

نیمه راه

داستان کوتاه

12-Feb-2008 (2 comments)
همان موقع که میخواست از داروخانه بیرون بیاید، متوجه شد که دارد نگاهش میکند. از داروخانه که بیرون آمد و به طرف اتوموبیلش رفت، دختر در چند قدمیاش به انتظار ایستاده بود. هفده - هیجده سال بیشتر نداشت. روسری پلنگی، چند طره موی مشکرده که افتاده بود روی پیشانیاش. مانتو کوتاه و تنگ که به سختی تا روی رانهایش میرسید. لبخند عصبی. گفته بود اگه زحمت نیس، منو برسونین. یه خرده بالاتر، تا سر آفریقا. دیرم شده. ایستاده بود کنار اتوموبیل، کیفش را روی شانه انداخته بود، دست چپیش را گرفته بود به بند کیف و دست راستش را کرده بود توی جیب مانتو. سعی میکرد مؤدب، محجوب و خانم جلوه کند. اما صدایش میلرزید.>>>

GHATEBEH

 شرقی دوست داشتنی

چرا قاطبه را دوست داریم؟

11-Feb-2008 (17 comments)
او که یک شارلاتانِ متقلبِ کلاهبردارِ دروغگویِ ریاکارِنامردِ نارفیق بیش نیست؟ او که میدانیم تا رویمان را برگردانیم کلاهمان را خواهد برداشت؟ او که میدانیم بازبان چرب ونرمش درپی خالی کردن جیب مان است؟ او که می دانیم به زن وبچه خودش هم رحم نمی کند، تا چه رسد به من وشما؟ راستی چرا؟ قاطبه یک ایرانی تمام عیاراست! >>>

KIAROSTAMI

در پس واژه ها...

برای" گرگی در کمین"؛ سروده های عباس کیارستمی

10-Feb-2008
انسانی با چنین شیفتگی، هر لحظه در آستانه خلق اثری است، تا که گلی صحرایی می شکفد، تا که پرنده ای بال می گشاید، بوی مدهوش کننده یاسی در حیاطی می پیچد-- هر لحظه که چیزی از طبیعت تا او کوچ می کند. و به گمان نگارنده این سرگشتگی، گونه ای از شکیبایی و عشق را می طلبد-- از برای تامل-- که تنها در ضمیربرخی بیداراست. آنچه توجه این افراد را بر می انگیزد و براحساس شاعرانه شان می افزاید، برای دیگران نادیدنی است.>>>

POETRY

بازی 10
10-Feb-2008 (one comment)
در پایان هر سفر دریایی
(اگر بندری باشد!)
بازنده‌ها به میخانه می‌روند
برنده‌ها به کاباره.
اهل بازی
فقط قایق عوض می‌کنند!
>>>

QUESTIONS

تجربه‌اندوزی از تاریخ

نگاهی گذرا به ریشه‌های قتل‌عام زندانیان در سال‌های ۶۰ و ۶۷

08-Feb-2008 (21 comments)
نگاهی گذرا به تاریخ ربع قرن اخیر کشورمان، نشان‌می‌دهد که نطفه‌ی‌ قتل‌عا م زندانیان سیاسی، در فردای انقلاب بهمن و در اولین ساعت‌های بامداد بیست و ششم بهمن‌ماه در پشت‌بام مدرسه‌ی علوی، با اعدام نعمت‌الله نصیر ی، منوچهر خسروداد ، رضا ناجی و مهدی رحیمی چهارتن از امرای ارتش شاهنشاهی که نقش مهمی در سرکوب و کشتار مردم ایران و نقض گسترده‌ی حقوق بشر به عهده داشتند، بسته شد و پیوسته رو به رشد گذاشت! شاید هم ریشه آن را بتوان به یک هفته قبل از پیروزی انقلاب برگرداند؛>>>

MODERNITY

«مدرن شدن» بدون «سکولار بودن»

امروزه «مدرن شدن» مهمترين مسئلهء روز جوامع است

08-Feb-2008 (7 comments)
چگونگی «مدرن شدن» بدون «سکولار بودن» جراحی سکولاريسم و خارج کردن آن از بدن مدرنيته به منکران ضرورت جدائی مذهب از حکومت کمک می کند تا بتوانند توضيح دهند که نه تنها جوامع دارای حکومت های مذهبی دارای قابليت مدرن شدن هستند بلکه اساساً، با توجه به «رستاخيز مذهبی» کنونی و رفتن جوامع بشری به سوی دوران جديدی از گرايشات مذهبی، خود مذهب می تواند در مدرن سازی جوامع نقش بازی کند و بخصوص جوامع کهن و سنت زده را کمک نمايد تا عقب ماندگی های خود را مرتفع ساخته و راحت تر مدرن شوند.>>>

DOOST

سوتین مشکی  آنت

گفتم آنت مهربان من تورو برای عشق بازی هایت دوست ندارم من تورو دوست دارم چون نویسنده هستی

07-Feb-2008 (29 comments)
گفتم بگو چرا مرا دوست داری ؟ گفت چون سکس ات خوب است و خوب عشق بازی می کنی . گفتم دیگه ... گفت چون وقتی سکس می کنی با بدنم مهربان هستی همیشه بوی سیب قرمز می دی . کتری را روی اجاق گذاشتم در آشپزخانه را که به بیرون بود را باز کردم . گفت دوستت دارم چون همیشه از طرز لباس پوشیدنم تعریف می کنی . گفتم خوب چون لباس هاست همیشه با روژت ست است . گفت دوستت دارم چون همیشه از عطر تنم تعریف می کنی. گفتم چون هیچ وقت نشده بوی عرق بدی . >>>

IDEAS

جمهوری اسلامی یک حکومت مدرن و غیرارتجاعی است

ت بنیادگرایی به عنوان یک عامل داخلی یک ایدئولوژی مدرن است

06-Feb-2008 (116 comments)
مقاله دکتر اسماعیل نوریعلا "آتش ارتجاع" را خواندم که غیر مستقیم ( یا شاید هم مستقیم، خدا می داند) در جواب صحبت های جنجالی اکبر گنجی در دانشگاه تورنتو نوشته شده بود. بعد از خواندن مقاله احساس کردم که اکبر گنجی در این نوشته مظلوم واقع شده است. گر چه مطمئنم آقای گنجی نیازی به امثال من برای دفاع از خود ندارند، اما پررویی را به حد تمام رساندم و تصمیم گرفتم روبروی این دو استاد بزرگ بایستم و حرف بزنم. پس اساسا نوشته من جواب به صحبت های نوریعلا نیست که من در حد جواب دادن به او نیستم، بلکه دفاع از گنجی یا "پوپر ایران" است. >>>

UNCLE

عمو سیروس

عمو سیروس و بابا همیشه می خندیدن

06-Feb-2008 (8 comments)
عمو سیروس همکلاسی دایی ها بود ولی درسش که تموم شده بود با یکی از همکلاسی هاش عروسی کرده بود و رفته بود شمال یک باغچه خریده بود تو یک مدرسه درس می داد سبزی می کاشت و مرغ و خروس و بوقلمون نگه می داشت
بابا می گفت چه آدم لطیفی
دایی جون بزرگه می گفت عجب خری
دایی جون کوچیکه هیچی نمی گفت
>>>

IN MEMORY

به روز واقعه  تابوت ما  ز سرو کنید

به یاد زنده یاد احمد بورقانی

05-Feb-2008
احمد بورقانی که خود با موج اصلاحات ،به معاونت مطبوعاتی ارشاد رسیده بود، تعریف دیگری ازنقش قدرت در جامعه از یکسو و کارکرد مطبوعات از سوی دیگر داشت . پافشاری بورقانی بر درستی دیدگاهش در باره ی مطبوعات هرچند "بهار" دیگری برای اهل قلم به ارمغان آورد اما "تنهایی" ، او را در برابر موجهای پی در پی ای که از سوی کانونهای قدرت ایجاد می شد، شکننده کرد و نهایتا با سخنانی فراموش نشدنی از این سمت استعفا داد و رفت. البته رفتن بورقانی ، "خزان" دیگری را برای مطبوعات ایران به دنبال آورد که هنوز هم ادامه دارد. >>>

POETRY

وطن، دوچرخه ای روی جک

آفتاب مهتاب چند رنگه؟

04-Feb-2008 (6 comments)
دلم بیسکوییت مادری می خواهد
با چای شیرین
هوای وطن دارد دلم
سرد است و هوای دربند به سرم زده
و به سرم زده که با خیال تخت
بنشینم با تو
که بی خیال آسمانی که بالاست
و زمینی که زیر تخت است
به کودکیم برگردم
>>>

FACEBOOK