POETRY
in a moment of pause
you had gone
I walked away wondering
how I could not see you leave
Now whispers in me
words of regrets
longing to begin a new day
>>>
POETRY
شباهت های فراوان بین شاعران و مدیحه سرایان زبان فارسی و انگلیسی
چندی پیش مقدّ مۀ کتابی به قلم بیلی کالینز، شاعر توانا و ملک الشّعرای آمریکا بین سالهای ۲٠٠۱ تا ۲٠٠۳ به دلائل چندی توجّهم را بشدّت بخود جلب کرد: ابتدا این که شباهت های فراوانی در آن بین شاعران و مدیحه سرایا ن زبان فارسی و انگلیسی و هم چنین بین وظایف ملک الَّشعرا های ایران و انگلستان یافتم. دو دیگر این که علاوه بر آن شباهت ها ، برداشت جدیدی از شعر و تعریف شعر در آن یافتم که کاملاً بدیع، ناشنیده و منطبق با واقعیّات بود
>>>
POETRY
Trusting my torn walls
I walk into a zero
Filled with hazy light.
Nothingness plays harp
Mirage ties her pretty shoes
Trick has his breakfast.
>>>
POETRY
این لهجه را می شناسم
با "نون"های گِردش
که چون تورتیای خشکی
زیر دندان خرد می شوند.
در چارشنبه بازار سانتا مونیکا
با عطر ریحان ایران
لوبیا سبز چین
و فلفل سرخ مکزیک
>>>
POETRY
I hear this dialect
With its silent "J"
Singing everywhere.
It is Wednesday's market
Near Santa Monica beach
With the scent of Persian basil
>>>
POETRY
ای به جهان چون علم افراشته
هسته هستی به جهان کاشته
وصف تو را ای همه تو چون کنم
باور یک عمر دگرگون کنم؟
>>>
POETRY
For my brilliant B-bestowing buddy who bought me a laptop ridding me of the old one - bereft of the all important B key!
Bosom buddies bleeding
Baring breasts to beastly
Baton bearing bullies
Bent on death.
Behind burdened
Brotherhood we stall
Buying time to bury fears
>>>
POETRY
Once upon a time…
we took make-believe trips in imaginary planes
we drank cups of imaginary tea
we slept in a make-believe tent
and sailed an imaginary sea
>>>
POETRY
Off the Silk Road
Our Land Rover is parked in a gravel lot
We have rhubarb drink over white cotton fields
With no end, fresh morning breeze over Neyshabur
Turquoise land sings to its Roof, Mount Binâlud
And smiles at us young children from Tehran
Our vacant summer time
In Grandpa’s
>>>
HUMILIATION
برخی از وقایع دوران پادشاهی هرمزچهارم و پسرش خسرو پرویز را که بیست و دوّمین و بیست وسوّمین پادشاه ساسانی – اواخرقرن ششم و اوائل قرن هفتم میلادی (٥٩٠- ٦٢٨) – بوده اند می آورم و با وقایع مشابهش در زمان پادشاهی محمّد رضا شاه پهلوی و دوران پس از او مقایسه می کنم. و شما خود داوری کنید که اینها آیا فقط شباهتهائی ظاهری است و یا ژن های تاریخی و ملّی. فرستادن لباس زنانه - هرمز چهارم (٥٧٩ – ٥٩٠ میلادی) برای تحقیر مخالف سر سختش بهرام چوبینه که سرداری بزرگ و پهلوانی بنام بوده است لباسی زنانه با شلواری سرخ و سرپوشی زرد رنگ به عنوان هدیه برای او می فرستد:
>>>
POETRY
ای وای دلم که رفته از دست دلم
هر کس که به دل نشست بشکست دلم
دیوانه دلم اگر کمی عاقل بود
افسار گسسته دل نمی بست دلم
>>>