STORY
اضطراب آن باتونهای دراز و داستانهای شیشه پپسی و تخم مرغ پخته، کابل برق و قپونی، کابوس دیگری بود
ترم اول سال اول دانشکده، حال و هوای جالبی داشت. سالها از جلوی دروازه پر ابهت، نردههای سبز و سکوهای بتنی دانشگاه تهران رد شده بودم؛ و حالا آرزوی راه یافتن به آن تحقق مییافت. آن زمان رسم بود که حتما یه کیف سیاه سامسونیت میخریدی، با خودنویس "لامی" و خط کش محاسبه. افسوس که تلاش و ذوق و شوق برای رسیدن به آن مدینه فاضله، از خودش بسیار دلپذیر تر از آب در آمد
>>>
MONIKA
Interview with vocalist Monika Jalili
by
Nazy Kaviani >>>
GHAZAL
آتش عشق مرا آیندگان باور کنید
فرّ زرتشت است، اینک شعله در مجمر کنید
از دل اسطورهها زادید و از بطن شما
بس حماسه زاد خواهد خود اگر سر بَر کنید
>>>
IRAN
Photo essay: People, cats and places
by Bahram Naghibzadeh
>>>
POETRY
جواب مُطرب کور ریپورتِر را در نفی حرص
نام او رِی بود وچارلز فامیلی اش
استیلِ او ساده و بی غّل و غش
بود یک مرد سیاهپوست اصیل
از تبار زنگیان، نسل خلیل
شغل او خوانندگی در آمریکا
شهرتش از اینجا تا کُستاریکا
>>>
BESTSELLER
New excerpt from "The Good Daughter"
Twenty years after she left Iran and knew she would never return, my mother sat alone in her house in California and talked the story of her life into a cassette recorder for me. The first tape arrived in springtime, a few weeks after
No Rooz, the Iranian New Year. Eventually there would ten of them. The tapes always came marked up in Persian, and I couldn’t make out much more than my name when I opened the envelope and found the first one. I’d left home for graduate school on the East Coast the year before
>>>
LOVE
عادت صبح های ما این بود... هم آغوشی ـ رویا بافی
روی پیراهن سفید بلند مارگریتا، عکس ماهی های قرمزی را کشیدم که در لا به لای جلبک های سبز شنا می کردند. نفس می کشیدند و حباب هایی روی سطح آب رودخانه درست می کردند. کمی آن ور تر سوزن بان تنهایی در سکوت مسیر قطارها را عوض می کرد. زندگی در لا به لای پیرهن مارگریتا چقدر زیباست
>>>
MAZ
Photo Essay: Maz Jobrani at Golestan School
by
Nazy Kaviani >>>
LIFE
In 1979 educated people thought change of regime would bring fairness and equality
After the revolution of 1979, this phrase was heard from many Iranians, “In 1953 a bunch of illiterate under the supervision of Sha’ban Jafari (Bimokh) rebelled, and brought educated people to power, and in 1979 educated people rebelled and brought the most uneducated and fanatic people to power”. I was very young in 1953, and could not understand the atmosphere of rebellion. However, in 1979 I was working, and was quite aware of the situation
>>>
FINGER
ظاهراً امان الله از فرط بی حوصلگی، انگشتی به وحید رسانده بود
"بالغ شدن چه آسون - آدم شدن چه مشکل!" ... همسایه پیرمان در شیراز، وقتی گروه ما پسران ۱۵ ساله را میدید، بلند بلند با خودش تکرار میکرد ... بلکه ما هم بشنویم و پند بگیریم. اما کو گوش شنوا؟ ریش و سبیل مان تازه داشت سبز میشد ... با موی ژولیده، پیرهن یقه خرگوشی و شلوار پاچه گشاد
>>>
HEMINGWAY
"تو نمی میری. این حرفا چیه می زنی؟"
در طبقۀ پائین، دکتر سه نوع قرص در رنگهای مختلف همراه با دستور مصرف گذاشته بود. یکی برای پائین آوردن تب، یکی مسهل و سوّمی برای غلبه بر محیط اسیدی. دکتر توضیح داد که میکرب های آنفلوآنزا فقط در محیط اسیدی می توانند زنده بمانند. به نظرم رسید که او در بارۀ آنفلوآنزا معلومات کافی دارد. گفت اگر که تب از صد و چهار درجه بالاتر نرود هیچ جای نگرانی نیست
>>>
STORY
کاش به جای شما عمه عفت اومده بود
- سر راه وانایستی کتاب بخری ها. زود بیا. باظرگ!
- جون بابابزرگ.
یواش دهنش را چسباند به گوشی و آرام و بره بره گفت آرش رو هم وردار بیار.
- چی بابا جان؟
- بابا بچه همسایه رو می گم. که توپش قرمزه. می گم ورش دار بیار. به مامانم نگی من گفتم ها.
>>>
IRAN
Photo essay: A village in Fars
by
Dena Karari >>>
VIEW
President Ahmadinejad double speak in the CNN interview gives me a hideous sensation of a onset of new-fangled impetus to the confrontation that is so evidently unsettling for the presentSupreme Leader. Mr Ahmadinejad on CNN is refining a restrained image to make his final assault to wrest control on the nucleus and hub of the Iranian present orthodox regime. For months there is increasing bad blood between the ruling theocracy that has been piling pressure on Ahmadinejad
>>>
POETRY
دیشب خلیفه طا صبح
دسته مىشمرد
طهران بود یا طرابلس؟
دیشب آهسته
پابپاىِ ساعت قدم مىزد خلیفه
>>>