NEXT

سرگردان

بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری

11-Jul-2009 (one comment)
دهمين سالگرد حوادث هجدهم تير هم آمد و گذشت و، همچون نسيمی احياگر، بر آتش زير خاکستری که در جريان انتخابات اخير شعله کشيده و سرکوب شده بود وزيد و به دنيا نشان داد که جنبش مردم ايران همچنان زنده و بيدار و در کار است. اما، در غياب يک تشکيلات رهبری کارآمد، اين جنبش همچنان دوران آزمايش و خطای خود را می گذراند و شرکت کنندگان آن تازه به سرآغاز راه بازشناسی خود و خواسته هاشان و تعريف درست مشخصات جنبش شان رسيده اند. تاريخ نشان می دهد که اين «وضعيت»، برای همهء جنبش های خودجوش جوامع بشری، مرحلهء گذرای خطرناک و شکننده ای است؛ چرا که در هر خم راهش کسی، با سوء نيت يا حسن نيت آلوده به جهل، در کمين نشسته است و می خواهد جنبش را، برای خود شرکت کنندگان آن، تعريف کند و مشخصاتش را، آنگونه که خود دوست می دارد، به سامانه ای نظری بکشد>>>

POINT

دو گام به پیش

امروز ایرانیان به زور و دیکتاتوری در کندن چاه فاضلاب ساختمانهایشان نیز تن در نمیدهن

11-Jul-2009 (3 comments)
برخی حرکتهای آزادیخواهانه صد سال اخیر ایران را به دویدن در خواب تشبیه میکنند. میگویند چرا هنوز شعار های انقلاب مشروطه را تکرار میکنیم؟ چرا هنوز پس از قرنی اشعار نسیم شمال که میگفت: "ملت تو آباد نمیشی، از غصه آزاد نمیشی" سخن از زبان ما میگویند؟ اما این اشتباه باصره است. درست است که ما عقبگرد داشته ایم ولی این به مصداق دو گام به پیش و گامی به پس بوده است. در هر جهشی از انقلاب مشروطه تا کنون جنبه ای از تسلط استبداد داخلی و خارجی را در نوردیده و پشت سر گذاشته ایم. از انقلاب مشروطه که توسط استبداد پهلوی به حاشیه رفت لزوم سازماندهی و تمرکز در برابر غلبه احساسات و عواطف را یاد گرفتیم. از نهضت ملی کردن صنعت نفت که با کودتای آمریکائی و انگلیسی به محاق رفت لزوم بیداری و آگاهی و اهمیت جلوگیری از نفوذ بیگانگان را آموختیم. انقلاب اسلامی هم برای ما دانشگاهی بود البته دانشگاهی با شهریه بسیار بالا >>>

IDEAS

ایران یا گاو عصّاری

دریابیم چه عاملی یا عواملی باعث در جا ماندن ما است

11-Jul-2009 (one comment)
خوش حال بودیم که بعد از انقلاب ۱۹۷۹ به حکومت دلخواه خویش که حکومتی همراه با عدالت اسلامی است رسیده ایم. حکومتی که به ظاهر، سرانش در دراز نای تاریخ هوادار و هوا خواه مردم مسکین و بی پناه بوده اند. در حقیقت یکی از ادّعا های تشیّع مبارزه با جبّاری حکّام و خلفای بنی امیّه و بنی عبّاس، حفظ ودفاع از مستضعفین و مبارزه با طاغوت بوده است. سرانجام در ژوئیه ۲٠٠۹ آن سرکردگان با همۀ ادّعاهایشان خود طاغوت شدند و به سرکوب و مبارزه با مردم آزادی خواه و طرفدار حقوق حقّۀ انسانی پر داختند. متأسّفانه، این تبدیل و دگرگونی در دراز نای تاریخ پر اغتشاش ایران نمونه های فراوان دارد و ادب و شعر فارسی آیینۀ تمام نمائی از این تاریخ و از این دگرگونی ها است. لازم به یاد آوریست که یکی از موضوعات مهّم شعرفارسی در ادوارمختلف، چگونگی مقابله با حاکمان ستمگر و پادشاهان جبّاربوده است>>>

TRANSFORMATION

کی چی شد؟

مردم ایران سی سال بود از خانه بیرون نمی آمدند، حالا سی روز است از خانه بیرون آمدند و تو نمی روند

10-Jul-2009 (3 comments)
در این ماه اتفاقات مهمی رخ داد که باعث شد تعدادی از شخصیت های کشور از چیزی که قبلا بودند، خواسته و ناخواسته تبدیل به چیزی بشوند که نبودند. سید محمد خاتمی: یک فیلسوف اصلاح طلب که همه بخاطر او به موسوی رای دادند، تبدیل شد به یک فیلسوف اصلاح طلب که همه بخاطر موسوی دوستش دارند. مهدی کروبی: یک نامزد لر شجاع که اصلاح طلب بود، تبدیل شد به رئیس دیده بان حقوق بشر و رئیس سازمان زنان ایران و پس از انتخابات در شلوغی خیابانها گم شد. محمود احمدی نژاد: یک قهرمان بین المللی در عرصه خارجی و یک رئیس جمهور بدنام بی عرضه در عرصه داخلی که در عرض یک هفته تبدیل به یک جنایتکار جنگی در عرصه جهانی و یک کودتاچی بدنام بی عرضه دروغگو در عرصه داخلی شد.>>>

ISRAEL

و ناگهان، باز خطر جنگ

كودتای انتخاباتی خامنه‌ای/احمدی‌نژاد امنیت خارجی ایران را نیز بیش از هرزمان آسیب‌پذیرتر كرده

08-Jul-2009 (10 comments)
چند روز پیش دوستی در پیامی خصوصی، به نوشته هفته گذشته من و اشاره به امكان برخورد خشونت‌بار در درون حاكمیت انتقاد كرده بود. نوشتم كه من ترجیح می‌دهم «واقعیت» را آن گونه كه می‌بینم بیان كنم و لو این كه ناخوش‌آیند باشد. و بعد به مقالات متعددی كه در باره خطر جنگ در دوران حكومت بوش نوشته‌ام اشاره كردم، و با ذكر این كه «در آن موقع هم كسانی بودند كه می‌گفتند چنین خطری ‌وجود ندارد» اضافه كردم كه «اكنون خوشحالم كه با رفتن بوش این خطر بسیار تخفیف یافته است». امروز، اما، باید اقرار كنم كه این «خوش‌حالی» من بسیار گذرا بوده و در فاصله‌ای كمتر از چند روز پس از پاسخ به آن پیام بر باد رفته است. سه هفته پس از انتخابات سرنوشت‌سازی كه به بزرگترین بحران داخلی حاكمیت در طول حیات ۳۰ ساله جمهوری اسلامی منجر شده ، اثرات این بحران در سیاست خارجی ایران نیز به تدریج آشكار شده است.>>>

NUMBERS

سر و دم روباه

ارقام سر و زبان دار

06-Jul-2009 (4 comments)
من میخواهم در اینجا به دو استدلال ریاضی و آماری بپردازم. نه به دلیل مهر به یكی از نامزدها چون همه شان را سر و ته یك كرباس میدانم و اینكه یكی بیش از دیگری طرفدار داشته باشد در عقیده ام تغییری نمیدهد. قصدم حتماً نفی تقلب هم نیست چون بارها در باب تقلبهای چندگانه ای كه حكومت در انتخابات انجام میدهد نوشته ام. انگیزهٌ اصلی من اعتبار زیاد و بسا اوقات بیجایی است كه برخی برای استدلال هایی از این دست قائل میگردند، بی توجه به برد محدود و اساس گاه سست آنها. گویی اصل بر این است كه هر جا رقم در كار بود بحث «دو دو تا چهار تا» است و دیگر ایرادی نمیتوان به كار گرفت. در صورتیكه اینطور نیست، نباید به این راحتی با دیدن چهارتا رقم مجاب شد. استدلال چه با رقم بیان شود و چه با كلمه باید در برابر نقد تاب بیاورد.>>>

STORY

سینما آستارا

تیمسار درست یک هفته بعد از انتخابات یعنی 19 ژوئن به تهران رسید

06-Jul-2009 (5 comments)
تیمسار بعد از سالها فیلش یاد هندوستان افتاد. با علاقه اخبار مربوط به ایران را دنبال میکرد. از وقتی 2 سال مانده به پیروزی انقلاب به آمریکا آمد، اصلاً به اخبار سیاسی ایران و جهان علاقه ای نداشت. رویدادهای ورزشی به خصوص گلف را از نزدیک دنبال میکرد. با وجود آنکه از نسل اول ایرانیهایی بود که به آمریکا آمده بودند با اینحال چنان با محیط به اصطلاح خود را اداپته کرده بود که کسی فکر نمیکرد، وی ژنرال بازنشسته ایرانی است. قیافه اش مثل مربیان قدیمی ورزشی فعال در غرب آمریکا بود. مردی که کمتر حرف زده و بیشتر عمل میکرد. آنهایی که سعی داشتند ادعا های خود را در پایان فصل ثابت کنند تا اینکه رجز های بی خودی بخوانند. هیچکس نفهیمد که دقیقاًٌ از چه تاریخی به تماشای اخبار ایران علاقمند شد ولی از وقتی مناظره بین نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری شروع شد، تیمسار به دنبال شناسنامه و پاسپورتش می گشت تا رای دهد>>>

POETRY

فریاد سکوت

تقدیم به «نداهای ایران»

06-Jul-2009 (one comment)
در میان این هیاهوی سکوت،
ندایی از من پرسید:
«ما کجای این شب سیاه را
بیهوده،
سحر پنداشتیم
که حتی صدای مستی و ترانه هم
در افق ذهن‌مان نمی‌تابد؟ >>>

DISOBEDIENCE

چشم اسفندیار!

دلخوش ماندن به "نافرمانی مدنی" در مقابل "دولت غیر مشروع" چه معنای دارد؟

03-Jul-2009 (one comment)
تا اینجا که من نشسته ام، هیچ اتفاق غیر قابل پیش بینی رخ نداده است. سوسمارها به اعتبار "رهبری"، همان کردند و همان را گفتند که انتظارش می رفت. با موضع گیری های آقای خامنه ای در همان ساعات اول، اگر آن تبریک و آن گفتار پس گرفته می شد، و یا شورای نگهبان با این همه تاخیر که برای مقدمه چینی و به قول حضرات، "مهندسی تقلب" بزرگ، به عنوان امتیاز به معترضین ارائه کرد، چیزی جز این می گفت، که گفت؛ باعث شگفتی بود، به ویژه با آن جملات مضحک حضرت رهبری که "جمهوری اسلامی در آراء مردم تقلب نمی کند"!(آخر سی سال است رژیم، صادقانه و "بی تقلب" آراء مردم را به نفع خود مصادره می کند!) یا "جمهوری اسلامی زیر بار زور نمی رود"! این دیگر عین حقیقت است! رژیمی که همه ی رفتار و گفتارش، در داخل و خارج بر مبنای گردن کلفتی و زور است، باید هم خواست طبیعی و مسالمت آمیز مردم را با چوب و چماق پاسخ بدهد و آن را "زور" بنامد و ادعا کند؛ زیر بار "زور" نمی رود!>>>

ESCAPE

خسته بر سنگ سرخ

گریه بی‌ طاقتم امان میبرد؛ کاش مرا میزدند، کاش مرا می‌‌کشتند!

03-Jul-2009 (4 comments)
بیرون زدم. به اندوه این خرداد پشت کردم و جاده را در جستجوی ناکجایی در کویر، سلام گفتم. ناله ساز بلند بود؛ در تلاشی ناتوان که فریاد‌ها و تصاویر جهان جنون را بشویم. حالا، خسته و کمر شکسته، بر این سنگ سرخ زل زده ام؛ بر این محراب پرستشی نو که به مهر خورشید کویر، آتش گرفته است. گوشم از ناله‌های زیر و بم پر میشود، از صدای پر التهاب آوازی که بند بندم را به خویش میخواند و مو بر تنم راست می‌کند. حرارت خشم و حس گناه با ضعف تنهایی‌ همدست شده، بر قلبم میکوبند. چشمم میشکند؛ قطره قطره بارش غمناکش از چهره به دست، از دست به قلم. آغاز تابستان گرم، فصل شور، به کابوس مینشیند. من برین گوشه ساکن به پناه آمده ام. من فراری هستم؛ >>>

POETRY

ترنه اى براى دخترم

براى ندا

03-Jul-2009 (3 comments)
واپسين درس موسيقى ات
                 دخترم
با درس انقلاب سبزمان
هم زمان شد
سينه ات گشودند
                 اى عروس ايران
تا که ضحاک
                 اين ديو خامنه
با خون تو مست شود >>>

NON-VIOLENCE

مبارزه بي خشونت

اعتراض، عدم همکاری با دولت و مداخله در حوزه های ممنوع

01-Jul-2009
مبارزه ء بی خشونت بر اصل ساده ای استوار می شود و آن نافرمانی است. اصلی که به ما می گويد مردم هميشه اوامر حاکمانشان را اجرا نمی کنند و گاه قادرند به کارهايی دست بزنند که بر ايشان ممنوع کرده اند. زيردستان از قوانين زبردستان تخطی می کنند. کارگران با اعتصاب خود اقتصاد را فلج می کنند. بورکراتها از انجام دستورات ساده سرباز می زنند. دانشجويان از خطوط قرمزی که برايشان معين شده عبور می کنند. نيروهای انتظامی از سرکوب خودداری می ورزند و حتی دست به شورش می زنند. وقتی همه ء اين اقدامات با هم رخ می دهند مردی که تا مدتی پيش از آن شاه يا ولی فقيه بوده در اندک زمانی تبديل به شهروندی عادی می شود. قدرت سياسی وقتی مردم حمايت خود را از آن دريغ کنند به سرعت از همان می پاشد>>>

POETRY

گفتی - گفتم
01-Jul-2009 (5 comments)
گفتی کودتا می کنم
گفتم برای من فرقی نمی کند
گفتی باتون یا گلوله می خواهی
گفتم  انتخاب با توست
گفتی اعتراض می کنی؟
گفتم اعتراض را قبول ندارید >>>

POETRY

از چنگالش خون باز هم
01-Jul-2009
حقه‌ها در حقه ها
مردان زنان حتا کودکان
را لحظاتی بی حس
اما آفتاب فصل بیداری
و مردمی مقاوم باز هم
ایران زنی با ندای آزادی
در هم میشکند
اسارت از رژیم تازی
>>>

EYEWITNESS

یک هفته قبل، یک هفته بعد

مشکل از این آخوندها نیست که دیکتاتورن. مشکل از مردم و فرهنگ دیکتاتور پرور ماست

29-Jun-2009 (29 comments)
یک هفته قبل از انتخابات رفتم ایران. سالها بود که در ایران سوار قطار نشده بودم. در واقع از چند سال قبل از انقلاب که بچه بودم و همراه مادرم چندین بار با قطار از آبادان که محل تولد و زندگی من بود به تهران رفتیم و برگشتیم. البته آبادان که ایستگاه قطار نداشت، باید میرفتیم خرمشهر که چسبیده به آبادان بود. حالا بعد سالها دوباره در ایران با قطار مسافرت میکردم. مدتهاست به خودم یاد داده ام که مقایسه نکنم. مخصوصاً مقایسه چیزهایی که میبینم و تجربه میکنم در ایران با سوییس. این یک قیاس مع الفارق است و اصلاً جایش نیست. چون غیر از ناراحتی و عذاب چیزی عاید نمیشود. سعی میکنم که هر چیز را با شرایط محیط خودش و امکاناتش مقایسه کنم تا کمتر غصه بخورم. بگذریم که در این حالت هم کم نیست شرایطی که غمم میگیرد.>>>

FACEBOOK