Date

MARCH 8

هشتم مارس زير نورافکن

ديگر لازم نيست زنان، بی تکيه گاه امن حقوقی، فقط از خواست های خود بگويند

06-Mar-2010 (4 comments)
زنان ما اکنون بايد از مفهوم کلاسيک روز جهانی زن دور شده و به مفهوم مدرن آن، که در پی تصويب اعلاميه حقوق بشر شکل گرفته، برسند. يعنی در روز جهانی زن، پيش و بيش از هر شعاری خواستار اجرای مفاد اعلاميه ای شوند که جهانيان، و از جمله کشور خودشان، پای آن امضاء گذاشته و آن را به رسميت شناخته اند. آنها بايد بجای طرح خواست های «اختصاصی» که ثابت شده اين حکومت برآورد کننده ی آنها نيست، خواستار اجرای مفاد اعلاميه ی حقوق بشر، بدون هيچ حذف و شرط و چون و چرايي، هم در مورد خودشان و هم در مورد کل مردم سرزمين شان باشند>>>

ZAN

Women in Prison

Iran women rights defenders continue undeterred by prison detention

06-Mar-2010 (2 comments)
In the process of finding a new transitional global identity, Iran state authorities have steadily continued in the use of legislative delays, reversal of legal means and arrests of dissidents, activists and journalists. Younger, as well as older, women human rights defenders, are now finding themselves victim to increasing intelligence policies of non-disclosure, intimidation and repression. The Islamic Republic of Iran's state detention policies act as only a surrogate solution to many of the social problems now growing inside the country>>>

SANCTIONS

Mark Kirk's Fuzzy Iran Logic

Congressmen would be wise to stand with Iranian people by removing unintentional US burdens

06-Mar-2010 (13 comments)
On February 19, Mark Kirk, a Republican Congressman from Illinois running for a promotion to the US Senate, delivered a speech at the Chicago Council on Global Affairs to share his views on Iran policy. While initial reports didn't indicate anything much new was said by the Representative, who has been calling for a gasoline "quarantine" on Iranians since 2007, audio from the event has just been released that reveals some troubling insights into Kirk's gasoline embargo rationale>>>

STORY

Green Skies (2)

“To the unidentified F-14 pilots... I have been ordered to find, and if necessary destroy you."

06-Mar-2010 (12 comments)
Inside the cockpit of an Iran Air Boeing 727, two pilots are quietly maneuvering the passenger plane through the night sky. Captain Shahram Nasseri and his copilot Payman Izadi try to busy themselves with routine cockpit chores, but their tension is clearly visible. They exchange nervous glances at one another. Every few seconds, one of the men looks at his window to look at the two fighter escorts that are flanking them on both sides. Izadi’s headset is lowered and is hanging lose around his neck. A voice can be heard trying to repeatedly hail the flight. It’s an airport tower>>>

NOVEL

Maman

Excerpt form "The Age of Orphans"

06-Mar-2010
A girl with a basket of onions on my hip. That is how they find me. I walk alone beside the field, under the skies of late summer, my shawl slipping to my shoulders. They come, two men on two horses, at full gallop. When they see my skin tanned from the sun and my eyes greener than the onions stalks in my arms, they slow and stop, one to stare and the other to ask. Are you Agha Barzani’s girl? I nod. Just as much as these onions are his onions I am the Agha’s girl I want to say. >>>

STORY

نگاه

چیزی که توجه زن را جلب کرد، نگاه خیره و شیفتۀ او در آخرین لحظه بود

06-Mar-2010
زن هر روز ماشینش را در یک کوچه بن‌بست پارک می‌کرد و حدود سه دقیقه پیاده می‌رفت تا به محل کارش برسد. هوا ابری بود. زن فکر کرد:«امروز حتماً بارون میاد.» در میانۀ راه، مردی را دید که به سویش می‌آید؛ انگار که درخواستی دارد. به چند قدمی هم که رسیدند، با شنیدن صدای آژیر پلیس، مرد لحظه‌ای سرِ جایش ایستاد، خیره به زن نگاه کرد، سپس ناگهان برگشت و با سرعت از او دور شد>>>

NOVEL

خانم معلم 4

در این جهان تنها یک آرزو دارم و آن هم خوردن یک شام با تو است

06-Mar-2010
با شروع ماه آذر هوا ناگهان رو به سردی گذاشت. آسمان ابری می شد و گاه باران بشکل نم نم شروع به بارش می کرد. ناجی تا چند روز از خانه خارج نشد. او ارتباط خود را با دنیای بیرون از خانه اش قطع کرده بود و حتی به تلفن هم پاسخ نمی داد. پزشک استفاده از مشروبهای الکلی را اکیداً برای او ممنوع کرده بود. تنها پناه او اکنون موسیقی و رویاهایش بودند. دوست داشت فکر کردن به مرگ و انتظار آن را کشیدن تمام ذهن و اندیشه اش را درگیر خود کند اما مرگ تنها گوشه ای از ذهن همیشه فعال او را سرگرم می کرد>>>