POETRY
Ah, you kinder than the wind
If only you knew
That if behind this door
You have opened on me
Sleep be asleep
I shall not come back awake
>>>
HANNIBAL
A selection of paintings by Hannibal Alkhas (1930-2010)
by
buna >>>
STORY
مامان به سینه هاش اشاره می کنه و به زبونی که نمی فهمم صحبت می کنه و می گه: لولو خرخره
واقعن اون کی بود؟ دختر بچه ای که همیشه گرسنه ی ممه های مامان بود؟ و کی بود اون دختر حقیقی و حقوقی بابا که یکروز که از کنارش می گذشت بابا ممه اش رو دستمالی کرد و دختر بعدش به سرگیجه افتاد؟ و کیه زنی که همه ی کارهاش یادش می یاد ولی کننده شو نمی شناسه—همه ی کارهاش که انقدر معمولی هستن که قابل نام بردن نیستن؟ آره من می خوام اسم این فرد رو بدونم—می خوام فاعل این افعال رو بشناسم. آره من دنبال اسم کوچیک خودم می گردم
>>>
AMERICA
You needed to know about the hardest struggles of the people there in order to understand the land
I sat next to an old white man on the bus. I read a book and looked out the window trying to see the America that the book was talking about. I couldn't do it. The book was The Underground Railroad. I couldn't see it but that was all right. It didn't mean it hadn't happened. The old man was dying to look at the book. I could understand it. A brown-skinned guy like me learning about the real history of his country. It was strange enough for white people when a Middle Eastern-looking guy treated them as an object to be studied, rather than the other way around
>>>
POETRY
بیاد گذشته های نه چندان دور
قرار آید بهار آید مرا تا یاد یار آید
مرا تا یاد یار اید بهار آید قرار آید
ز عمر خضر بیزارم اگر بی عشق یار آید
بدون عشق جانان عمر بی پایان چکار آید؟
>>>
STORY
ترسم، ز فرط شعبده چندان خرت کنند / تا داستان عشق وطن باورت کنند
قبل از پیروزی انقلاب در 11 فوریه 79، مدرسه حزبی کادر های حزب دولتی رستاخیز را طی کرده ام که نمونه ای از مدرسه ایدئولوژیکی حزب کمونیست شوروی در مسکو (کوتو) بود که توسط روشنفکران توده ای به ظاهر نادم که در دستگاه های اداری به ویژه روزنامه ها و رسانه های قبل از انقلاب و حتی نشر کتاب نفوذ زیادی داشتند تاسیس شده بود و جزوات و کتبی که در آنها تدریس می شدند دقیقاً بر گرفته از برنامه درسی مدارس حزب کمونیست شوروی بود
>>>
SUPERMAN
High quality graphic art accessible to Muslim youth in an entertaining package
So many years after a super villain raged unchallenged over the Twin Towers, many Americans still unjustly blame innocent Muslims for the horror. Now Superman, Batman, Wonder Woman and other superheroes of the DC Comics
Justice League have rallied to save the world from the disastrous fallout of America’s hostility towards Islam. In an unprecedented artistic collaboration, DC Comics in the US has teamed up with the Middle Eastern publisher of the popular
The Ninety-Nine comic books to set the world right again
>>>
POETRY
Between the fifth and the sixth
I laugh my heart out,
surrounded by everyone
that I've ever loved.
>>>
TANZ
توی کار خدا عیب می دید و توی این ژاکتهای بافتنی نمی دید
هر سال همین که اولین برگ مادر مرده پاییزی ریق رحمت را سر می کشید و از شاخه جدا می شد، هنوز رقص مرگش میان زمین و آسمان تمام نشده بود که ننۀ ما به مصداق خیزید و خز آرید می خیزید و میل های بافتنی و گلوله های کاموایش را می آورد. بعد از آن برای تمام پاییز و زمستان میل های بافتنی بودند که دور یکدیگر می چرخیدند و می گردیدند و به همدیگر کله می زدند و دوباره به استهزاء ته شان را به یکدیگر نشان می دادند
>>>
TRIBUTE
Photo essay in honor of architect Houshang Seyhoun
by
Iraj Yamin Esfandiary >>>
WEBCOMIC
Amir on his graphic novel "Zahra's Paradise"
Where does religious sincerity, or for that matter, religious hypocrisy, morph into political solidarity? Or pushing your question further, why are what are clearly political protests assuming a religious form? Afterall, the dispute over the elections was a political dispute. Why give it a religious dimension by chanting Allahu Akbar? Is that a sign of conformity with the Islamic Republic’s religious pretenses and hypocrisies, or, on the contrary, is chanting Allahu Akbar a way to take political protests one notch higher and strip the Islamic Republic of religious legitimacy? My hunch? The latter
>>>
STORY
میخواست ویاگرای سفارشی را در آب حل کند و به خوردش بدهد
رستوران شیک بود و غذای خوبی داشت. حاج خانم تند و تند غذا میخورد و تند و تند بینی اش را پاک میکرد. من تا یاد قیافه ی بدترکیب هلموت، با دندانهای مصنوعی اش میافتادم که عشق پیری اش جنبیده و با یک زن لهستانی مینی ژوپ پوش سی و هفت ساله روی هم ریخته، حرصم درمیآمد؛ آن هم درست موقعی که زنش رفته بود مکه؛ حج تمتع! پری پیش از این که حاج خانم شود، از «ضعف» هلموت حکایتها و شکایتها داشت
>>>
POETRY
شبی در کافه
خواستم خاطره بنویسم
قلم و کاغذی دادندم
اکنون
استوانة فلزی آن
جای انگشت اشارة این دست را گرفته است
>>>
IRAN
Photo essay: Mountains, fields, deserts
by Ali Shokri
>>>
STORIES
کِش یک دل نه صد دل عاشق نخ شد
ترس از کشیده شدن مشکلی بود که کِش با خودش داشت.
شب و روز این کش مکش روحی را با خودش حمل می کرد.
یک روز کنار دریا دراز کشیده بود
>>>
POETRY
by Roza Ferdowsmakan
Two thinly bodies
of glass frame the walls
in a queen-looking room
big as mother’s
where I breathe
and exhale
every foreign grain male.
Mirrors spy
>>>