TANZ

 اولین سوره برای اسلام رحمانی احمد (ص)

مگر آقای صدری چه کم دارد که ادعای دین جدیدی مشابه قبلی‌ها نکند؟

04-Oct-2010 (4 comments)
از مجاهدان وبلاگستان یاسر میردامادی می‌تواند یاسر احمد (ص) باشد. اکبر گنجی هم باید ابولهب باشد. اسمش را می‌گذاریم اکبر لهب. تبت یدا اکبر لهب و تب (نوبه). خلاصه اینکه برای همه جا هست. ریا نباشد برای خودم هم سهمی در نظر گرفته‌ام. انگشتان ناقصی دارم (گریه حضار) که آن را هم تقدیم می‌کنم و مقام تایپیست وحی‌های منزل به احمد (ص) را برای خودم کنار می‌گذارم. تعریف از خود نباشد در این کار استعداد هم دارم>>>

POETRY

موقتی
04-Oct-2010 (5 comments)

وقتی که رویا

در سیاهچال حقیقت در بند شد

عکس آسمان را بر چشم هایت منگنه کن

>>>

STORY

پریاپوس (1)

از همان اول احساس کردم که پریاپوس از ایرانیها خوشش نمی آید

01-Oct-2010 (one comment)
جناب پریاپوس، فرزند نامشروع دیونوسوس (Dionysus) و آفرودیته (Aphrodite) و سمبل باروری در یونان قدیم شمرده میشود، دارای آلتی است بلند و بزرگ وهمیشه راست. به قولی Large, Permanent Erection (LPE). واژه پزشکی Priapism به افتخار ایشان وارد فرهنگ طب شده و به مردانی اطلاق می شود که به پیروی از جد بزرگوارشان پریاپوس همیشه خدا دچار LPE هستند. حالا تصورش را بکنید که من باید با جناب ایشان بیست روز تمام در این اوضاع و شرایط بروم ایران>>>

POETRY

رخت شویی

(With English translation)

01-Oct-2010 (4 comments)
تنها صدای ماشین رختشویی به جا می ماند
و رخت های من و تو
از یادهای خوشبوی شبانه تهی می شوند:
از بوی هیزم و نمناکی علف
از لکه های شراب روی پیراهن تو
و سرخی تمشک بر سرآستین من >>>

XXX

Doing it in the Dark

"First sex scene" in Iranian cinema after 1979

30-Sep-2010 (15 comments)
...>>>

FESTIVAL

Cinema, Cinema!

Cinema, Cinema!

Photo essay: New Iranian flicks at San Francisco Film Festival

by Nazy Kaviani
29-Sep-2010 (11 comments)

>>>

POETRY

 مناظره عقل و عشق

کاری که بیش از پنجاه سال ناظر آن هستم

29-Sep-2010 (9 comments)
گفتند تو را ترک کنم با دل و جانم
نام تو دگر بار نیارم به زبانم
دیدم که جهان بی تو نیارزد که بمانم
گفتم نتوانم... نتوانم... نتوانم
>>>

STORY

Sama’ (The Audition-2)

I began to cleanse myself, layer after layer, of all the questions and concerns that were never mine

26-Sep-2010
The heavenly taste of jinn baklava still sweetening our breaths, Halsa and I were shown upstairs to our room. I did not remember ever having enjoyed baklava as much. Strangely, I could not even remember ever having eaten baklava before. When was the last time? Jinn tricks, I thought. I just hadn’t imagined that they would take it as far as the kitchen. Good idea though, making a dish so magically delicious it takes away all memory of having eaten the same dish before. “How long before the effects of this sweet rosewater potion wears off?” I asked Halsa as we climbed the stairs>>>

REPENT

تواب

یا پای دیواری، یا میباس که تعهد عملی‌ تو به نظام نشون بدی

26-Sep-2010 (14 comments)
اولین بار که آمد، برای قرص خواب بود. سی‌ و چند ساله، اما پنجاه می‌‌زد. از آخرین فیزیکالش پرسیدم. با لرزشی عصبی سرش را تکان داد: "تازه اومدم، پناهنده‌ام - همون والیوم کافیه!" دو سالی‌ که ونکوور بود، بیش و بیشتر آمد. برای زخم معده، طپش قلب، اضطراب و افسردگی. گفتم، بد نیست یه روانپزشک خوبم ببینی‌. اما اصرار داشت که، "اینا حرف ما رو نمی‌‌فهمند!">>>

LIFE

ساعت سکوت

صدایش می کنم. نگاهم می کند. لبخند می زند

26-Sep-2010
به گوستاو همین نیم ساعت پیش گفتم به خانه پری برود. بی آنکه حرفی بزند از پنجره خودش را به آسمان زد و رفت. گربه ی خانم میشیگان هم وقتی فهمید دلم می خواهد تنها باشم در خانه را باز کرد تا به خانه ی دوست دختر جدیدش برود چون دیشب می گفت شاید برای عشق بازی کردن به خانه اش برود چون خیلی وقت است طعم خوش هم خوابگی در صبح از یادش رفته>>>

In the name of

In the name of

mixed media & paintings

by Azadeh Ghotbi
24-Sep-2010 (3 comments)

>>>

STORY

یارانه ها

پیرزن همه حسابهایش به هم ریخت

23-Sep-2010 (one comment)
با احتیاط تمام از دختره پرسید: ببخشید سوالی داشتم. دختره اصلاً جوابی نداد و با بی میلی طوری نگاه کرد که یالا بپرس. پیرزن لبخند سردی زد و گفت: می توانم شماره حساب همین دفترچه قسط را بدهم تا کمک های یارانه ام را که دولت قرار است با قطع یارانه ها به حسب مردم بریزد، به جای همین قسط هایم قبول کنید. لحظاتی سکوت برقرار شد. پیرزن فکر کرد که دختره منظورش را خوب درک نکرده است>>>

POETRY

Fairytale
23-Sep-2010
In Nineteen Seventy Four
in a dilapidated highrise
across the Zahara cemetery
we held our yearly seance.
>>>

HOT

Shanbeh Shab Fever

Shanbeh Shab Fever

Photo essay: Radio Javan party in San Francisco

by Poriya Moazzami
21-Sep-2010 (8 comments)

>>>

ARTIST

Camera, Country, Color

Camera, Country, Color

Painter Nozar Azadi’s debut exhibition in Los Angeles

by Nazy Kaviani
21-Sep-2010 (21 comments)

>>>

AMERICA

Some Larger Sadness

"If there is a war, I hope that your son will not have to go."

21-Sep-2010
The father went to the librarian. She was beautiful. She did not look like there would be a war either, but he already knew that the president of a country and a librarian there could be very far apart. "Hello," he said. "I am looking for information about conscientious objector status. It is for my son." The librarian looked at the father and she thought that it was a big world. It was a much bigger world than she knew>>>

POETRY

مسجد محله
21-Sep-2010
بانگ گوی نماز
فراش خنده رو و خپلی بود
با ریش و مو و دست و پای حنا بسته
که شَست بزرگ پای راستش
همیشه از کفش پاره اش بیرون زده بود >>>

POETRY

The Neighborhood Mosque
21-Sep-2010 (one comment)
In our neighborhood
There was a tiny mosque
Which had a dome, but no minarets,
And as a child I thought
That Ali had been stabbed there >>>

DANCE

Story through body

Sahar, the Persian Dancer

20-Sep-2010 (26 comments)
...>>>

STORY

مرگ در واراناسی

خوشا به حال كسي كه با صداي مع مع گاوها بيدار مي شود. و هرگز به نيروانا نمي انديشد

19-Sep-2010
ریکشا به سرعت از میان دود و پشه به جلو حرکت می کند. پاهای لاغر مرد آفتاب سوخته روی پدال های زنگ زده دوچرخه فشار می آورد. از کنار گاو سفیدی که روی جدول وسط خیابان باریک وسط جمعیت ریکشا سواران، دوچرخه سواران، کامیون های کوچک و بزرگ، جیپ های مسافربری و عابران پیاده چمباتمه زده است می گذریم. دود غلیظی فضا را درخود فروکشیده و صدای موتور و بوق مداوم ماشین ها سرسام آوراست>>>