Date

IRAN-ISRAEL

Getting real

Dealing with an Iran that is unlikely to unlearn the technology of enriching uranium

15-Oct-2008 (29 comments)
On the eve of his departure from political life, outgoing Israeli Prime Minister Olmert delivered a stinging parting shot – putting under question not only the wisdom of holding on to Palestinian land, but also the feasibility of an Israeli military strike against Iran’s nuclear facilities. “We have to make a decision, one that goes against all our instincts, against our collective memory,” he told the Israeli daily Yedioth Ahronoth. Recognizing that no other Israeli leader ever had uttered these words publicly, Olmert went on to declare that “Israel must withdraw from almost all, if not all” of the West Bank to achieve peace. On Iran, Olmert argued that Israel had lost its “sense of proportion” when stating that it would deal with Iran militarily. “What we can do with the Palestinians, the Syrians and the Lebanese, we cannot do with the Iranians,” Olmert said >>>

IRANIANS

Agents of change

Excerpts from "Young and Defiant in Tehran"

15-Oct-2008
In Tehran, the Iranian Artists’ Forum (Khaneye Honarmandan-e Iran) is the best location to observe the curiosity of the youth. Weekly courses or lectures are usually packed with young people who come to listen and discuss art and philosophy as well as other cultural and social issues. Moreover statistics show the considerable amount of translations of modern philosophy. For instance, all the books of Friedrich Nietzsche have been translated into Persian and have gone into multiple printings since the 1990s. The same holds true for many of the other philosophers of modernity. There have been more Persian translations of Kant in the past decade than in any other language. This is Sepehr’s and a part of his generation’s expectation of modernity. >>>

SEX

«هیچ‌ چیز خطرناک‌تر از زنی نیست که می‌‌نویسد»

مردم می‌گویند این‌که نوشتی کس، بی‌ادبی است. می‌گویم چرا بی‌ادبی است؟

15-Oct-2008 (17 comments)
اگر به زبان من دقت کرده باشی، می‌بینی چیزی که می‌نویسم، جنسی یا اروتیک نیست. کلمات جنسی که استفاده می‌کنم به‌هیچ‌وجه اروتیک نیست. قصد من از استفاده کس، کون، کیر، کونی، بارونی و کلمه‌هایی از این دست، واژگون کردن معنای منفی و کارکردهای تاریخی این واژه‌ها و آوردن آن‌ها در یک سطح متفاوت است. وقتی این‌ها را می‌نویسم یک اجراگری کلاسیک زنانه نیست. یعنی قصد نوشته‌ من تحریک امیال جنسی مرد دگرجنس‌گرا نیست. بنابراین خطرناک است. این در بالاترین می‌آید. مردم می‌گویند این‌که نوشتی کس، بی‌ادبی است. می‌گویم چرا بی‌ادبی است؟ دارم کلمه را در معنای کاملاً متفاوتی استفاده‌ می‌کنم. دیدن این تفاوت‌ها برای کسی که ذهنش به مردسالاری در زبان، عادت کرده، سخت است. >>>

LIFE

این قافله عمر عجب میگذرد!

سالها میآمد و میرفت،گردش ماه و خورشید

15-Oct-2008 (9 comments)
نزدیکیهای صبح بود که رسیدیم شیراز، «ساک در دست و پتو زیر بغل». همگی رفتیم سراغ یکی از این هتلهای بی ستاره همان دور و بر دروازه اصفهان که لامپهای مهتابیش دم به دم باز و بسته میشد و اسفالت را رنگ میزد. هوا سوز داشت گرسنه هم بودیم و بیخوابی توی اتوبوس ایرانپیما هم رویش. دیروز عصر که از اهواز راه افتادیم تا خود بهبهان شرجی توی هوا موج میزد و حالا سرمای اول صبح شیراز ما را که پیراهن آستین کوتاه تنمان بود بد جوری غافلگیر کرده بود. من بودم، مهدی بود، عزیز، شهرام، منصور، پرویز و خیلی های دیگه که قیافه شان از یادم نرفته اما اسمشان چرا. همه بچه های خوزستان بودیم که حالا بعد از شیش ماه تعلیماتی توی پادگان زرهی اهواز، برای خدمت به شیراز آمده بودیم. با مهدی همان توی پادگان آشنا شدم. گاهی گپ و گفتی توی نهارخوری و بعضی وقتها هم سالن ورزش. اندامی ورزیده، صورتی آفتاب سوخته و نگاه گرمی داشت.>>>

LOVE

Mi vida es como un Tango

Where the fuck am I supposed to find the energy to go on for another half a century?

15-Oct-2008 (3 comments)
I surrender to my destiny like the way I surrender to her, and let her decide the next move . Just as in life, when it only seems that we are in charge, in Tango it is the woman deciding the next step … not the man. The man is merely executing those moves … despite its reputation of being so macho - both the man and the dance itself. And so I let my destiny to carve out my path and if I encounter adversaries on that journey, I now know how to dance them away … instead of grabbing them by their hair flooring them, putting my foot on their throat as I used to do>>>