STORY
احساس می کردم به قول نظامیان به همه اهداف از قبل تعیین شده دست یافته ام
من مثل آن شاعری هستم که بر خلاف بقیه اصلاً بلبل را خوش آواز نمی دانست و احتمالاً تره جعفری و شنبلیله را هم بر دیدن گل های رز و گلایل و کاملیا ترجیح میداد. از همان روز ازل معتقد بودم که ماندن در خانه در روز سیزده فروردین نه تنها نحسی ندارد بلکه به علل گوناگون فواید زیادی به قول قدما بر آن مترتب است. ازجمله ایمنی اعضای خانواده در اثر حوادث گوناگون، صرفه جوئی در هزینه های خورد و خوراک و صد البته خوابیدن راحت بعد از صرف نهار در هوای بهاری و آن هم در تخت خوابی که همیشه عادت به استرحت برروی آن دارم. ولی چه کنم که نوعی دموکراسی کمونیستی در منزل ما بر قرار است و آن هم اینکه وقتی همه عقاید خود را در خصوص برنامه سیزده به در گفتند، این نظر عیال بنده است که صائب بوده و صد البته دلایل منطقی و عاطفی و اقتصادی و اجتماعی فراوانی برای توجیه آنها می توان ارائه نمود
>>>
POETRY
برابرم چند تن تنها نشسته اند
هر کدام در کفشی سبکبار شده اند
آنسو
کفشی افسون شده چرم دفتر شعری
که روزی قیمتی چشمگیر داشت
اینسو
کفش لاستیکی خودکام دفتری
با کابوس واکس سنت مرور می شود
>>>
POETRY
از درد روزگار, ناچار, میکند شادی
چونکه الا عشق, ماند کدام بازی؟
ولی در آغوش هر زن میگیرد بهانه
چونکه نیست در وجودش عشق جاودانه
عشق جاودانه چیست؟ همان عشق خدای
که در عمق خود باید کرد پیدای
>>>
HUMAN RIGHTS
این سیاست، بد یا خوب، اكنون وجه مشخصه سیاست خارجی آقای اوباما به خصوص در خاورمیانه و كشورهای مسلمان نشین است
سیاست خارجی آمریكا تحت ریاست آقای اوباما تغییر فاحشی كرده است و یكی از موارد این تغییر به كنار رفتن دموكراسی و حقوق بشر به عنوان یك ركن اساسی سیاست خارجی آمریكا است. در سه دهه گذشته، یعنی از جیمیكارتر تا جورج بوش پسر، تأكید بر حقوق بشر همواره در متن سیاست خارجی آمریكا قرار داشته است. این تغییر اساسی بخشی از گردش تاریخی سیاست خارجی آمریكا و نگاه تازه آن به جهان و به خصوص جهان سوم است. برای آقای اوباما به عنوان رییس جمهور آمریكا طبیعتا رفاه و امنیت (برای آمریكا) و صلح جهانی در درجه اول قرار دارند، و سیاست خارجی آمریكا عمدتا حول این اهداف شكل میگیرند. مقولاتی از قبیل دموكراسی و حقوق بشر در كشورهای دیگر جهان البته مثل همیشه مورد توجه رهبران آمریكا قرار میگیرند، ولی بر خلاف گذشته در دولت اوباما به این امر تظاهر چندانی نخواهد شد
>>>
STORY
سالهای اول دهۀ هفتاد دو نفر از دوستان گفته بودند که سهراب مخفی زندگی میکند و با نام مستعار
وقتی مرد سالخورده در خیابان ولیعصر به طرف شمال به راه افتاد، موشی توجهش را جلب کرد که برای لحظهای از جوی کنار خیابان بیرون جست و گویی با دیدن ازدحامِ جمعیت، دوباره به همان جویِ خودش پناه برد. آقای ایزدی لحظهای ایستاد و مخفی شدن موش را زیر پلی تماشا کرد. مردم بی توجه به موش، میرفتند و میآمدند. دلش نمیخواست به خانه برود. خیره، نه به گذر آب در جو، که ماندابی تیره و عفن بود، بلکه به پاکت های سیبزمینی سرخ کرده و پفک، دستمال کاغذیهای مچاله و کیسههای نایلونی توی جو نگاه میکرد. آقای ایزدی به یاد آورد سالها قبل، زمانی که با بچههایش گردش میرفت، یکی از بازیهایی که در طول راه سرشان را گرم میکرد، این بود که از هم میپرسیدند: «اگر معلم بشی، مهندس، دکتر، کشاورز ...، چهکار میکنی؟» بچهها این بازی را خیلی دوست داشتند.
>>>
ALBUM
نگاهی بر گروه کیوسک و آخرین آلبوم آنها
گروه کیوسک نیز که یکی از گروه های تاثیرگذار در موج دوٌم این جریان است با مهاجرت آرش سبحانی به خارج از ایران به تنظیم آهنگ های اجتماعی-انتقادی فارسی که جای خالی اش در موسیقی پاپ-راک ایران محسوس می شد، به فعالیت خود ادامه داد. این گروه در سال 2007 دومین آلبوم خود را بنام «عشق سرعت» انتشار داد و در اواخر سال 2008 سومین آلبوم کیوسک نیز تحت عنوان «باغ وحش جهانی» در بازار اینترنتی وارد شد. آلبوم «باغ وحش جهانی» سبک هایی مانند؛ تانگو، موسیقی کولی ها (جیپسی)، جاز، دیسکو و بلوز/راک را در بر می گیرد. سبک های ذکر شده عمدتاً در موسیقی آلبوم های قبلی گروه کیوسک همیشه موجود بوده اند، اما در این آلبوم نقش منسجم تر و مشخص تری را بخود گرفته اند. همچنین در این مجموعه بیشتر از سازهای آکوستیک استفاده شده و فضای اجرای زندۀ قطعات به روشنی حس می شود
>>>
UNCIVILIZED
رابطه تحصیل دانشگاهی با انسانیت و مدنیت زیر سوال برده شده
اینگونه تصور می شد (و می شود) که تحصیلات دانشگاهی و کسب مدارک تحصیلی دانشگاهی ,آدمی را به انسانیت و مدنیت نزدیک و از حیوانیت و توحش دور می کند . زندگی اما نشان داده است چنین تصوری, هم در عرصه ی حیات فردی و خانوادگی و هم در حوزه زندگی و فعالیت اجتماعی, با واقعیت خوانایی ندارد. از سه پزشک , که بنا به ویژگی و تعهد حرفه ای شان می باید بویی از انسانیت و انسان دوستی می بردند, ویا لااقل وانمود کنند ه ی چنین حسی می نمودند, نام می برم تا شاید حدیث مفصل از این مجمل به دست داده باشم : دکتر ژزف منگله از جنایتکاران آشویتس , دکتر رادووان کارادچیک از آمرین کشتار مردم بوسنی و دکتر علی اکبر ولایتی, خادم آیت الله خمینی که مشاور ولی فقیه آیت الله خامنه ای ست و چهار دوره نیز وزیر امور خارجه حکومت اسلامی بود
>>>
PROSE
نوشتن برای خبری است که در لابلای ورق خوردن کاغذهاست . کاغذها مانع خبرها هم هستند. کاغذها پیامشان را پنهان می کنند تا نوشته شود و ماندگار بماند و در گیرو دارو هرج و مرج ، در انفجارها و خرابی ها ، در تمام آبادیها و تمدنیا ، در حفره ها عمیق و سطحی ، تنها کاغذها باشند که پیام را می برند. وقتی باد پاییزی در پیچ کوچه و خیابان مارپیچ می تازد کاغذ ها در برابرت از زمین برمی خیزند و تا سطح بی اعتنایی سقف ماشینها پر می کشند. این باد بادآورده برگهای خشک پاییز را در بی خبری به هوا می برد و کاغذها همراهشان در باد می خرامند. و بی آنکه بخواهند با خبرهاشان برمی خیزند و همراه با باد بی آنکه بخوانیشان از راه می رسند و به پنجره های بسته پناه می بردند
>>>
BLOGGERS
سركوب وبلاگنویسان گسترش مییابد
در هفتههای اخیر موج وسیعی از سركوب وبلاگنویسان به راه افتاده است. در روزهای آخر سال گذشته، اطلاعیه شدید اللحنی از سوی «مرکز بررسی جرائم سازمان یافته اینترنتی» وابسته به سپاه پاسداران منتشر شد كه از برخورد سازمان یافته و با بهرهگیری از پیشرفتهترین فنآوریها برای كنترل نشر اینترنتی حكایت میكرد. در این اطلاعیه گفته شده بود كه دهها سایت و وبلاگ «ضد دینی» و «ضد اخلاقی» بسته شده و ۱۸ نفر بازداشت شدهاند. در همان روزها خبر فوت مشكوك وبلاگنویس امیررضا میر صیافی در زندان اوین منتشر شد و گزارشهای بعدی شائبه قتل او در زندان را تقویت كرد. و اكنون «معاونت مبارزه با جرایم خاص و رایانه ای» در نیروی انتظامی، وبلاگ نویسان را با ارسال یك «هشدار» بیسابقه مورد تهدید قرار داده است
>>>
STORY
سه مرد شیک پوش و خوش بو وارد می شوند و بلافاصله صندلی های جلوی میزم را اشغال می کنند
هر روز وقتی اتومبیل قدیمی پرایدم روشن میشود با خود فکر می کنم که آخرین روزی است که با این لگن به سرکار می روم. خیلی اذیتم می کند . از طرفی برای یک قاضی عالی رتبه ای مثل من دیگر افت دارد با این اتومبیل های قدیمی فکسنی بروم سرکار. وارد پارکینگ اداره می شوم، نگهبان مثل فیلم " عقده حقارت لاندو بوزانکا" از من اسم و فامیلم را به دقت پرسیده و کارتم را کنترل می کنند. لابد برای آنها هم عجیب است که من چطوری با این هیکل گنده در آن ماشین کوچک جا می گیرم.طبق معمول آسانسور خراب است و باید هیکلم را چهار طبقه بالا بکشم. باز کردن قفل در اطاقم هم قوز بالا قوز است. هر گاه به خدمات اداری می گویم که آن را درست کنند ،به نحوی می فهمانند که باید اندکی اسکن رایج بسلفم و گرنه باید هر روز زجر بکشم
>>>
POETRY
بارها در گذر درهم بگذشته من
بسر کوی خیال تو دلم
باز تپید
باز با یاد تو دل شیدا شد
بتمنای وصا لت پرو بالی زد و
سینه بدرید
دیده ام باز بدنبال تو هر سو میگشت
>>>
ZOROASTER
فرارسيدن ششم فروردين، زادروز خيالی (تصوری، قراردادی اما بجا و مفيد و خجسته) ی زرتشت، يکی از شخصيت های افسانه ای شده و جهانگير ايرانزمين، فرصتی يگانه را برای پرداختن به برخی از نکات قابل بررسی فراهم می سازد که من نيز می خواهم مقالهء اين هفته ام را به چند نظر گذرا در همين زمينه اختصاص دهم؛ بی آنکه مدعی باشم «زرتشت شناس» ام و نيز بی آنکه قصدم طرح مسائل مربوط به نوانديشی های مذهبی باشد. پس، آنچه که مطرح می کنم صرفاً نگاهی است پديدارشناسانه و جامعه شناختی به آنچه که می توان «معمای زرتشت» خواند ـ «معما» بدان خاطر که دربارهء اين چهرهء تاريخی / افسانه ای که حدود 3500 سال پيش در خراسان بزرگ می زيسته (و من نيز با آنها که معتقدند «مزار شريف» در افغانستان آرامگاه اوست هم عقيده هستم) حرف ها و حديث های گوناگون و متضادی مطرح می شود.
>>>
POETRY
ای اهورا مزدا
دریافت کن خفته گان آریا.
با نوروز بیا،
پاک کن شبنم اشک ما.
واژگون کن تخت دیوها.
سرنگون کن خاقان کدخدا،
آنچنان کن انتقام خون فرزندان ما.
>>>
NEGOTIATIONS
گام اول برای مذاكره برداشته شده است و میتوان آن را پیش برد
پیام نامنتظره نوروزی باراك اوباما با پاسخ صریح و سریع علی خامنهای روبرو شد و فضای جدیدی در روابط سیاسی جمهوری اسلامی با آمریكا ایجاد كرد. رییس جمهور جدید آمریكا از فرصت نوروز كه جشن ملی همه ایرانیان است و صبغه مذهبی ندارد برای ارسال پیام صلح و آشتی كمك گرفت. او با احترام از تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران سخن گفت و پیام خود را مشتركا به مردم ایران و رهبران جمهوری اسلامی خطاب كرد. او پاسخ خود را بسیار زودتر از آن كه انتظار میرفت از ولی فقیه گرفت. این پاسخ البته به زبانی دیگر بود، ولی بر خلاف گذشته خشن نبود. علاوه بر این، پاسخ، همان طور كه آقای اوباما امید داشت، نه از زبان رییس جمهور تداركاتچی و بلكه از سوی كسی داده میشد كه قدرت اصلی تصمیمگیرنده در ایران است. خامنهای البته نمیتوانست به یك باره پارانویای ضد خارجی/ضد آمریكایی خود را كنار بگذارد و دستی را كه به سوی او دراز شده است بفشارد
>>>