POETRY
Now
Her name is Nora
She is 7 months old.
She moves her little feet
90 degrees inward and back to straight
with complete flexibility
>>>
EXHIBITION
Paintings: Kourosh Salehi's art going on display in London
by
ramintork >>>
ARTIST
London exhibition of Kourosh Salehi's paintings and films
Salehi is part of a group of post-revolution Iranian Artists who have merged East-Western traditions and have invented a new language of exile, and in this regard is considered as one of the significant painters of his generation. This exhibition, a collection of paintings and video art films, traces his most recent works. His films, which are mostly shot in Iran, and in the past have led to his arrest by the authorities, are both intense and dreamlike. They each have a story to tell and in this sense are closer to narrative based films than conventional video art. Longing and reconciliation are a common theme in his films
>>>
BOOK
Laleh Khadivi's recently published novel
by Laleh Khadivi
the camion drops the soldiers in the city streets like rabbits in a warren and so they scatter... without possessions Reza moves easily through the maze in his soldier suit and soldier boots…the looks are at him…
Sarbaz! Over here! We’ve got the finest quarters in the city? A samovar in every room…and past him…covered women keep their heads cast down, uncovered women do the same…
The Desired. The Existing. The Single and the Supreme…everywhere the dynamite demise of an ancient city… for the sake of the new old homes exploded into crumbles of rubble…boys play in the mess as if in castles, fortresses, dens and caves
>>>
POETRY
های که من مرتکب خبط دگر نمیشوم
باز در این مبارزه خاک به سر نمیشوم
شعار مرگ و زندگی برای کس نمیدهم
اسیر زنده مردهی یک دو نفر نمیشوم
>>>
STORY
Like a knife and like the opposite of a knife
My father fought for a country that could be itself even though it was small and full of oil. He could walk down a street and say hello to the baker and think, there's the country I love. Keep writing, I've thought many times, you'll get to that. The slow way is almost always the fast way. The slow way of becoming a writer is to try to do everything at once. But everything is at once. On the corner of Powell and Market, everything was even more than at once, it was about two seconds ago. So what could a man take with him that was as good as a paper and pen?
>>>
POETRY
The end persists
In few words
Nothing matters anymore
Desperation drags feet
And I see you fading at a distance where
The border of Fall and Spring turns into dust
Day appears, in disguise
Taking shadows in its strides
>>>
STORY
مارسیا وقتی به نیلی چشم هایم نگاه کرد فهمید که باید چه کاری بکند
دست هایم را که باز کردم، مارسیا ماه را از صفحه ی آسمان کند و در میان تاب انگشت و کف دستم قرار داد . چکه های آبی که از چشمان ماه به کف دستم می ریخت را با دستمال ارغوانی روی میز کنار دستم، پاک کردم تا مارسیا نداند که چه کاری انجام داده است. پرنده های بی بالی را که در آسمان، تکه های نان پخش شده ی مارسیا را که از روی میز به طرفشان پرت می کرد را دیدم که چه طور با اشتیاق پره ی چشم های کدر و بی رونق ابرها را می دریدند تا لقمه ی نانی به دست بیاورند.
>>>
POETRY
For whom do you wake up
to stretch your aches
on the creaking floor?
And late at night, after
the exhausting routine,
who reaches out to applaud
when you close your front door?
>>>
POETRY
خیلی غصه می خورم
چکنم؟
در این رواق غریبه،
به کوچ ِ راویان حماسه های کهن
درنگریستن
- حتا، اگرچه به َرسم توالی فصل-
اندیشه ی قشنگی نیست
>>>
TRAVELER
Photo essay: Visiting Tehran after 32 years
by
Jeesh Daram >>>
TRAVELER
ایران باید از معدود کشورهای دنیا باشد که حاکمانش حتی تاریخ خود را نبش قبر کرده و گذشتگان را گوربگور میکنند
باغ طوطی اولین جایی بود که میخواستم بعد از آنهمه سال ببینم. امیدم بدرختان تنومند قدیمی بود، چنارهایی که پر از کلاغ میشدند و به گنبد شاه عبدالعظیم ابهتی میدادند. بسیار تعجب کردم که تمام محوطه قبرفرش بود ودر تمام سطح آن باغ قدیمی فقط چند درخت کاج ده پانزده ساله و نیمه مرده مانده بود و روی تنه یکی از آنها پیراهن بچه ای پهن بود تا خشک شود. زیر درخت دیگری بچه ای مشغول بازی بود. دو زن وسط آفتاب روی قبری نشسته بودند و چای میخوردند. شاید آنها نیز برای تکرار خاطرات کودکی آمده بودند
>>>
ROCK & BLUES
موضوع اصلی آلبوم جدید گروه ماد طغیانه که نشانه هاش درنسل سرکش امروز ما به وضوح دیده میشه
عبدی بهروانفر: آلبوم "کخئووکلخت" آلبوم دوم من وگروه ماد است که ضبطش از سال1387 شروع شد واخیراٌ مراحل میکس و مستر و چیدمان ترکها تمام شد. آلبوم 8 ترک داره بعضی از اونا قبلا با گروه اجرا شده که البته دراین آلبوم تنظیم وسازبندی جدیدی دارند. آلبوم در سبک فولک راک و تلفیقی از سازهای اصلی راک، بلوز و سازهای محلی خراسان است. یکی از بخشی های بزرگ استان خراسان اهل چناران -عاشق علی اکبر بهاری- در این آلبوم قشمه، سرنا و کمانچه زد. تلفیق سازهای بلوز، راک و سازی مثل قشمه - از استخوان بال عقاب ساخته میشه با قدمتی بیش از4000 سال
>>>
POETRY
For Shahram Sheydai (1346-1388)
The straw man
reduced and thin
smokes a cigar
gobbles down a cup of soup
spits and lives
lost a limb to a bomb
his stomach to cancer
his right eye to a stray bullet
>>>
POETRY
One night in the darkness of his pain
Said butterfly to the candle flame
I come to you
From near or far
You burn the velvet of my wings
I love you still
>>>
RE-ORIENT
A decade of plays about the Middle East
Whenever I enjoy a politically themed movie or play, I wonder if solidarity with the viewpoint isn’t clouding my judgment of the aesthetics. Is the artist speaking my heart, or is my heart speaking for the artist? Often it is a mix of both, to be honest. But one of the works I watched last Saturday at Golden Thread’s Festival of short Middle East plays shattered the silly question at the outset. Naomi Wallace’s
No Such Cold Thing is a spellbinding play that powers its way beyond “friends don’t let friends invade Afghanistan.”
>>>
TANZ
اگر فردا یکوقت اسپارت ها ی بی پدر و مادر دوباره به سرشان زد که به ما دست اندازی کنند، بدون سرمایه چطوری از خودمان دفاع کنیم؟
نیکیاس متوجه شده بود که هر روز از جواهرات آویخته و جا سازی شده مجسمهً آتنا در معبد پارتنون کم میشود و به شم خودش که گویا کمی هم حالت پلیسی داشت دریافته بود که باید یک ککی توی تنبان پریکلس باشد. اما آدمی ضعیف مثل او کجا و فرمانروائی سخنور مثل پریکلس کجا. این بود که به کله اش زد این مسئله را با بقیه هم در میان بگذارد و یا لااقل به طور غیر مستقیم نظرها را متوجه پریکلس کند. حسابهایش را کرد و یک روز وارد یکی از آکادمیهای بیشمار آتن شد و به گروهی که داشتند بحث داغی را دنبال می کردند پیوست
>>>