POETRY
می ترسم که روزی
روزمرّگی
ِجرمی شود بر دندان سفیدِ لذّت
و نتوانم حتی لقمه ای عشق هضم کنم
واگرجرعه ای احساس بنوشم
سرفه ام بگیرد
>>>
POETS
این نوشته مقایسه ایست بین چند شعر از پروین اعتصامی (۱۹٠۷ – ۱۹۴۱) و فروغ فرّخ زاد ( ۱۹۳۵- ۱۹۶۷) در بارۀ مرگ و زندگی. پروین و فروغ دو شاعر زن ایرانی هستند که اوّلی حدود ربع قرن زودتر از دوّمی می زیسته است. یعنی فروغ ۶ ساله بوده که پروین از این محنت گاه جان بدر می کند. ولی همین ربع قرن فاصله ، تحوّلاتی در اشعار فروغ بوجود آورده که آن را از جمیع جهات از شعر پروین متمایز و متفاوت کرده است. در زیر به این تفاوتها از دریچۀ چشم و برخورد آن دو به مرگ و زندگی می پردازیم. به این شعر از فروغ توجّه کنید:
>>>
POETRY
هزاران هزار
جیرجیرک ِ خواننده
حجم شب را می درند
و پوست قیرین و برّاق ِ آنرا
با ارکستر ِ صداهای خود
تا بی نهایت
جر می دهند
>>>
POETRY
Like the weight of frost
On a thin branch,
Or,
Simmering water in
A Kettle on hot fire –
A breaking point shall
Break my torso in half,
Spilling blood splattering
All over on ground.
>>>
POETRY
was still years before
Kennedy's demise.
It was the year of Cuba,
of space and of Russia.
The Caspian Tiger
became extinct in Iran.
For the first time, in Congo,
AIDS killed a man.
>>>
POETRY
شاید مرگ تو کافی است
تا دور از سکوت بی خیال نوشتن
در پاره های سرطان احساسات ویسکی درمانی شوم
از خط کشیهای خیابان می گذری و
روی سرعت خاطره ها می روی
>>>
POETRY
ای کودک قشنگ اشک تو نبیند مادر
قوی باش پدر در زندان نماند تا آخر
هر لحظه که دل برای پدر گیر می شود
امید آور که او با تو پیر می شود
ای زن زیبا ای درخشان آنان که توهین به انسان می کنند
ایمان و افکار را محکوم و در زندان می کنند
نمی دانند آنان که خنده و عشق در فال توست
گوشان که نبرد در راه آزادی مال توست
>>>
POETRY
One day my father called us and said:
I have three gifts for you--
A red heart, an hourglass, and...
O God, I don't remember the other one.
Mehdy took the heart
Opened its two halves
And strummed the strings of its chambers.
>>>
POETRY
دوست قدیمی از تونشنیده بودم بس مدتی
دورانه پرسیدمت تا بدانم چه یاد داری
گفتی که روزی بیش از سی سال پیش
با من و خواهر توپ بازی روی میز کردی کم وبیش
جمله افزودی که این دیدار آسان نوجوانانه
برایت مهم بود و مسیر زندگی عوض کرد
>>>
POETRY
یاد تو از روزگار من نمی گذرد
نمی نگرد
به خواب ناتمام تمام شب
پس من کیم؟
یا حد اقل در چه زمانی سیر می کنم؟
شاعر روزهای سرد
شاعر روزهای بی حماسه
>>>
POETRY
When narcissist idealist
Takes over the moment,
However imperfect the moment’s truth,
When dust in the wind
Becomes vanishing motto,
Blasting this house apart,
>>>
POETRY
Cute little boy don’t cry, please be strong
Your dad will not stay in prison for long
For now, you miss him, you have lost your guide
But he will be free in time, grow old with you beside
Beautiful bright young girl, some people insult
Closed minds call your faith, your ideas a cult
>>>
POETRY
چنگ سحر آميزت را بنواز
و آن مثلث نورانی نجات بخش را
بيدار کن!
اين زادگاه من است
زخم خورده و زيبا
می گذرد از سردترين شب زمين
>>>