CONSTITUTIONALISTS

The weak against the strong

Excerpt from Edward Browne's "Letters From Tabriz"

24-Jul-2008 (3 comments)
“My own conviction is that the mere tyranny of an autocrat would hardly have driven the patient and tractable people of Persia into revolt had tyranny at home been combined with any maintenance of prestige abroad or any moderately efficient guardianship of Persian independence. It was the combination of inefficiency, extravagance, and lack of patriotic feeling with tyranny which proved insupportable; and a constitutional form of Government was sought not so much for its own sake as for the urgent necessity of creating a more honest, efficient, and patriotic Government than the existing one.” >>>

EMPIRE

Before it's too late

Punisher of pride and hubris waits impatiently for her meeting with us

24-Jul-2008 (2 comments)
Nemesis is Chalmers Johnson‘s third volume from his "inadvertent trilogy". Edith Hamilton, an expert in ancient Greek mythology, says Nemesis stands for “righteous anger.” The first of this trilogy was Blowback, the term, invented by the CIA, refers to the unintended results of American actions abroad. In this incisive and controversial book, Chalmers Johnson lays out in vivid detail the dangers faced by our overextended empire, which insists on projecting its military power to every corner of the earth using American capital and markets to force global economic integration on its own terms>>>

HOME

چهار دیواری اختیاری

چقدر در فرهنگ ما "اختیار" از دست ما گرفته شده

24-Jul-2008
تمایل به داشتن خانه ی شخصی و اتومبیل شخصی و .... را در ایرانیان مقیم فرنگ بهتر و روشن تر می توان دید. اینجا بیشتر معلوم می شود که در تمایل ما به "داشتن"، انگار عامل دیگری هم غیر از "مصرف" به چشم می خورد! کمتر ایرانی مقیم خارج هست که در دکوراسیون داخلی خانه اش چیزی یا چیزهایی از صنایع دستی و کاسه کوزه ها و قاب های ایرانی نباشد. داشتن یک آنتن ماهواره ای و تماشای تله ویزیون های فارسی زبان. یک دستگاه عالی ضبط و پخش با آهنگ های ایرانی، کلاسیک و پاپ و اغلب هم ملودی های سوزناک! غم غربت؟ یادگار؟ دلتنگی؟ نمی دانم! شاهرخ مسکوب در "گفتگو در باغ" به تمایل فرهنگی ما به سبزی و آب و گیاه اشاره می کند، و نقش قالی که تصویری ست از باغ، گاه باغ بهشت! شاید این میل، از ذهن کویری ما بر می خیزد؟>>>

LOVE

می‌خواهم بدانم

Invitation by Oriah Mountain Dreamer

24-Jul-2008 (6 comments)
برای من مهم این نیست که راه امرار معاش تو چیست. من می‌خواهم بدانم تو چه چیزی را با تمام وجود میخواهی‌ و آیا جرات تصور رسیدن به عمیقترین خواستهایت را داری. برای من مهم این نیست که تو چند سال داری. من می‌خواهم بدانم که آیا تو حاضری به خاطر عشق، به خاطره ارزوهایت، برای تجربه کردن زنده بودن ریسک کنی‌ که افسر گسیخته و دیوانه به نظر بیایی. برای من مهم این نیست که اختر شناسان در آینهٔ اقبالت چه می‌ بینند. من می‌خواهم بدانم آیا تو مرکز حزن خودت را دریافته ی، آیا در رو یا روی با نا به حقی‌ زندگی پذیراتر شده ی به زندگی‌، و یا جم و بسته شدی از ترس درد بیشتر! >>>

ART

Well endowed

Well endowed

Photo essay: Getty Museum, Los Angeles

by Alireza Ajam
23-Jul-2008 (one comment)

>>>

STORY

کسی پای سرهنگ را نمی شوید

هر داستان خوشی روزی به پایان خواهد رسید و پاشوئی سرهنگ نیز دیری نپائید

23-Jul-2008 (4 comments)
او می خواست در ایران بماند و اینجا بمیرد .فرزندانش استدلال پدر را فقط نشانه ای از پیری و اغتشاش ذهنی او دانسته و از اینکه سرهنگ خود را به قو تشبیه می کرد، زیر لب مسخره اش می کردند. الان سالها بود که وقتی مردم می فهمیدند او قبلاً در ارتش شاهنشاهی افسر ارشد بوده، احترام زیادی برایش قائل می شدند. احترامی نظیر دیدن و تحسین نوعی مدل قدیمی و زیبای اتومبیل که دیگر ساخته نخواهد شد. انگار قطعه ای از موزه پای درآورده و در خیابانها راه میرود. حالا دیگر کسی مسخره اش نمی کرد و بر عکس مشتاق شنیدن خاطراتش بودند.سرهنگ اصلاً حوصله صحبت نداشت. قیافه اش این اواخر شده بود مثل رهبران حزب کمونیست شوروی سابق که هیچ احساسی را نمی شد از آن خواند.>>>

ART

Beyond normal

Beyond normal

Photography

by Mojgan Azimi
22-Jul-2008 (2 comments)

>>>

POETRY

 اشگ شراب...
22-Jul-2008 (one comment)
از وقتی تو رفته ای
صد ها نخ سیگار
در لابلای انگشتان تو
خاموش مانده است
و دودشان در دل من به آهی بدل.
>>>

FASHION

Fancy set

Fancy set

Photo essay: Designs for new singer Alexa Pol

by parima shahin moghaddam
22-Jul-2008 (one comment)

>>>

ROCK

Engaging trance

Engaging trance

Photo essay: Haale in concert

by kfravon
21-Jul-2008

>>>

POETRY

 این کافه چه می خواهد
21-Jul-2008 (5 comments)
این کافه به دستان من رشک می ورزد
غذای سوخته می دهد
آبجوی خوبی ندارد
صندلی هایش مرا لق می کنند
خرده های شکر روی میزهایش
تراشیده از مجسمه قهرمانی است ناکام >>>

MISSING

  صندلیهای خالی

من هیچ وقت نفهمیدم این ترس از تحسین شدن رو از کجا پیدا کردی

21-Jul-2008 (one comment)
. پریشبا بود که سر میز کلی آدم نشسته بودند چند نفر اصلا مجبور شدند برند یک گو شه دیگه بشینند چون جا نبود. یکهو نگاه کردم و دیدم صندلی جلوییم خالی هست همه از کنازش رد میشند و کسی نمیببیندش .خواستم یک چیزی بگم اما کور که نبودند. لابد کسی نمیخواست اونجا بشینه و یا شاید هم مثل همیشه چشمهای من آلبا لو گیلاس می چید. نمیدونم چرا همیشه وسط این شلوغیها چشمم میافته به یک صندلی خالی که هیچ کس رویش نمی نشیند.یک موقعی فکرمیکردم بالاخره پر میشه , اما حا لا می بینم که نه انگارهرکس جای خودش رو د ا ره>>>

ANTS

مورچه ی آرژانتینی

مورچه ها بخشی از زندگی ما شده اند. می بینی و نمی بینی شان، می شنوی یا نمی شنوی شان

19-Jul-2008 (5 comments)
همین که یکی دو روزی در حال و هوای این جزیره و میان مردم زندگی کنی و ... بی اختیار به یاد مورچه ی آرژانتینی "ایتالو کالوینو" می افتی. راوی داستان همراه همسر و فرزند خرد سالشان برای سکونت به شهری آمده اند که از پیش نمی شناخته اند. روز اول در آشپزخانه و بعد در ننوی بچه متوجه ی مورچه ها می شوند و کم کم در می یابند که مورچه ها در همه جای خانه حضوری پر رنگ دارند. راوی به خانه ی همسایه می رود تا برای دفع مورچه ها دوایی موقتی بگیرد. متوجه می شود که همسایه با وجود کار شبانه روزی و بکار بردن انواع و اقسام سم دفع مورچه از مایع و جامد و خوراکی های آلوده به انواع سم، به همین دلخوش است که در راهروها و اتاق ها و حیاط، میان انبوه مورچه ها مسیر باریکی برای رفت و آمد خود و همسرش داشته باشد!>>>

POETRY

Mistress
19-Jul-2008 (one comment)
I have become jobless, no longer
Distracted by the mundane chores,
“Stillness” has become a mistress
But I am too scared to indulge –
Had never seen the majesty of
Ocean under the skylight of stars. >>>

BATTLE

Lion of Sparta

Lion of Sparta

Comic Book & movie adaptation

by Darius Kadivar
17-Jul-2008 (6 comments)

>>>

POETRY

Soul to Soul
17-Jul-2008 (4 comments)
Surrounded by two pillars of ivory
The gate is opening up
The path to her being is becoming visible
Her soul is calling
A crescent as bent as the moon
Occupies my vision form above
A crescent as white as the ivory pillars gently hugging my ears >>>

ITALY

Easy riders

Easy riders

Photo essay: The bikes of Italy

by bahmani
16-Jul-2008 (4 comments)

>>>

STORY

شنلی در مه

مجسمه ای در موزه لس انجلس

16-Jul-2008
بچه که بودم در ذهنم کمترین تردیدی نداشتم که آن چیزی که آن وقت ها " چیز واقعی" می نامیدمش، بعدها وقتی بزرگ شدم، وقتی از دست مدرسه و رویا کُشی پر هیاهو آنجا نجات پیدا کردم، وقتی آرزوهایم را عملی کردم،‌(‌رفتن به دانشگاه، نقاش خوب شدن، عاشق شدن، شاعر شدن، سفر کردن...) خواهد آمد. امروز در سی و سه سالگی می بینم که " آن چیز واقعی" برای همیشه غیر قابل دسترس خواهد ماند. از خواب که پریدم حال عجیبی داشتم. چیزی بین رویا و واقعیت. تشخیص آنکه کدام یک واقعیت دارد سخت بود. در رویا همه جیز ساده است. یک عالمه کلمه به ذهنم هجوم می آورند که مثل شیطانک هایی رقصان در سرم می رقصند و می خواهند بیایند اینجا اما به محض اینکه پا در ثانیه می گذارم همگی مثل مهِ بلندیهای جاده کارپنتریا در سراشیبی آن طرف جاده و آفتاب محو می شوند.>>>

ART

No limits

No limits

Photography

by mitra tabrizian
16-Jul-2008 (13 comments)

>>>

DUMAS

T’was the Fight Before Christmas

Excerpt from LAUGHNG WITHOUT AN ACCENT

15-Jul-2008 (15 comments)
The second year we were married, Francois decided to invite my parents for Christmas. “I want them to experience a French Christmas meal,” he said, displaying the enthusiasm he reserves for elaborate menus. My parents were more than happy. My father called the next day to give us their flight information. “We arrive at noon on Dec. 25,” he said, “at Oakland Airport.” “That’s the wrong airport!” I said. “The airport near you guys was too expensive,” he explained. “They’re arriving when?!? Francois asked, rather incredulously. “And why are they arriving at the wrong airport? Tell them to change their flight.“ >>>