ENTERTAINMENT

Nadid Padid

Amir Astro sings about "innocent girls"

21-Dec-2010 (31 comments)
...>>>

STORY

بهت فکر می کنم

عاشق اینم باهات ور برم و تو چشم بسته حرف بزنی

20-Dec-2010 (4 comments)
بهت فکر می کنم. زیاد فکر می کنم. به پوست تنت، به صورتت وقتی چشات بسته ست، به صورتت وقتی که چشات بازه. به این فکر می کنم که چقدر دوست دارم دست کنم لای موهات. و به این که چه طور ممکنِ موهای به این کمی این قدر گره بخورن. هر بار که آروم دست می کشم لای موهات آخرش یه دونه اش کنده می شه. و تو در عین آرامش یکهو یه چین کمرنگ می افته به ابروهات>>>

STORY

The Movie We Most Wanted to See

There was no place to go to dream and stay dreaming

20-Dec-2010
Maybe it had to do with the way we remembered coming to America, which was already the dreamed-about place and which was still the dreamed-about place for so many people in our family in Iran, and it felt strange to go to the place where people went to dream even after we were here. Maybe it felt like we ought to be the ones who were living since we were here. What was the living that you did in America? We didn't know. We tried all kinds of things and usually just came back to each other and our house>>>

POETRY

کرم ها
20-Dec-2010
همیشه شاکر بوده ام
 وقتی که روزگارم در مه گم شد
برای آن روز های طلایی -  برنزی - مسی - آهنی
حتی زمانی که فرسوده و فراموش
در خیابانهای بیگانه البسه ام را تشعیع می کردم
همیشه شاکر بودم >>>

SERENADE

Yare Aziz

A song by Soheil Nafisi

19-Dec-2010 (11 comments)
...>>>

ART

Word Ballet

Word Ballet

Calligraphy

by Farnaz Jahanbin
18-Dec-2010 (7 comments)

>>>

ART

House of Gods

House of Gods

Photo essay: Getty Villa museum in Los Angeles

by Bita
17-Dec-2010

>>>

POETRY

حماسه حلاج (3)
17-Dec-2010 (2 comments)
ای ذات تو لا یزال و سبحان
وی وصف تو فوق وهم انسان
از گرده گل به پای زنبور
تا شهد عسل به جویباران
از پویش بی بدیل نوزاد
در حالت جستجوی پستان
>>>

PROSE

آلاله های دست خورده

تو که آمدی همه چیز فرق کرد دنیا قشنگ تر شد ولی کابوس ها پابرجا بودند

14-Dec-2010 (18 comments)
وقتی نیستی همه جاده ها بسته می شوند و اتوبان های پیچ در پیچ در هم گم می شوند و طوفان! پایان روزهای آفتابی می شود. وقتی نیستی جزیره هوای بارانی اش را از دست میدهد. حتی نورهای گاه به گاه خوشی لحظه ها را بر نمی تابد. از راه جنگلی که بر می گشتم سنجاب های بازیگوش گردو های اندوخته شان را به سویم پرتاب می کردند و عجله ای برای زمستان نداشتند>>>

DEDICATION

یکشنبه ای دیگر

(به یاد امیدرضا میرصیافی که رفت)

14-Dec-2010 (7 comments)
نمی گریم
به خاطر نبودنم در اوین
زیر برجهای ولنجک و میان ستاره های لاستیکی
 و لای دندانهای کثافت بسیج
و آلودگی نود و هشت درصدی هوای مانده ی تهران! >>>

GREEN

Poems for the Sea

In response to 2009 uprising

13-Dec-2010 (4 comments)
...>>>

MISERY

Ashnaye Gharib

Death and devastation brought by drought

12-Dec-2010 (31 comments)
...>>>

HAFEZ

حافظ و طبل خوشباشی
12-Dec-2010 (18 comments)
در ایران، در بسیاری از خانه ها دو کتاب مقدس شمرده می شوند: مصحف و دیوان حافظ، با این تفاوت که اولی معمولاً سر رف خاک می خورد و دومی ورق ورق شده است. کلام حافظ چون ضرب المثل به کار می رود، با دیوانش فال می گیرند و بالاخره غزل هایش چه هنگام تنهایی و چیرگی غم و چه به وقت خوشی و شبچره به یکسان خوانده می شوند>>>

ART

Weaving Colors

Weaving Colors

Paintings

by Mani M
09-Dec-2010 (10 comments)

>>>

STORY

کسی با بادبادک سفر کرده؟

خدایا نخ پاره نشه. خدایا تو رو خدا نخِ من پاره نشه. خدایا بادبادکم را بهم برگردان

09-Dec-2010 (7 comments)
هزار تا بادبادک ساختم که هوا نرفت. هزارتا بادبادک ساختم که به اولین آنتن روی پشت بامهای دوروبر گیر کرد و پاره شد. هزارتا بادبادک ساختم که باد بُردشان و از همه چیز فقط نخی در دستم ماند. اما امروز آن خال سیاه تهِ آسمان هفتم که هی پیدا و ناپیدا می شود و مثل ماهی گیرکرده به قلاب، مال من است. بله مال من است>>>

POETRY

خطابه ی کفر
09-Dec-2010
مرا به جرم کدام معصیت
به دوزخ زیستن
کفاره مقرر داشتی؟
گناه من همه پارسایی بود و
دست به سینگی دراطاعت مطلق >>>

POETRY

تاب رویا
09-Dec-2010 (one comment)
رو در سمت تو جاریست
گامهایم
و نفسهایم
که از کنار تو میگذرد >>>

STORY

مسواکتو می دی من؟

به شرطی شب پیشت می مونم که مسواکتو بدی من دندونامو بشورم

07-Dec-2010 (53 comments)
چی؟ از سر کار بیام پیشت؟ باشه میام ولی اگه از سر کار بیام، خسته و کر و کثیفم. اگه بخوام دوش بگیرم حوله ات رو می دی بهم؟ یه چیز دیگه، با من میای حموم، پشتمو لیف بزنی؟ اصلاً با هم حموم کنیم با هم زیر دوش جیش کنیم. میگم که، اگه یه چیزی ازت بخوام گوش می دی؟ چیز عجیبی ازت نمی خوام ولی تورو خدا نه نگو. می گم دودولتو بده من باهاش جیش کنم. یعنی من بگیرمش تو جیش کنی. پسر چه باحال می شه>>>

STORY

A Genius of Happiness

To name it felt like we were putting ourselves above it

07-Dec-2010
It was ridiculous. That was the only way to think about it. Or absurd. It was best to move carefully around it. The only way we could make sense of that love was to treat it like something very fragile. We found our home among the most fragile places in the world. That was where we saw how strong it was, because their fragility would not be anything new. I already know what that is, we would think. I already know what that kindheartedness is, we would think when we saw the Vietnamese janitor at my sister's school who liked seeing us whenever I went to walk her home>>>

POETRY

یادها-3
07-Dec-2010 (3 comments)
تبعید خاطرات را ویران میکند-
با عدم تکرارشان در دیدار و گفتار؛
نبود نزدیکان، دوری محیط آشنا
متروکی بازگویی آنها.
گورستان حافظه شهر است؛
>>>