Poetry

Soul mate

Shams of Tabriz was
Rumi’s soul mate
And Golestan
Forough’s.
Rumi and Forough both
Changed their love into a poem
The eternal poem! >>>

همدم روح

هم دم روح مولانا
شمس بود و همدم روح فروغ
گلستان.
رومی و فروغ، هر دو
عشق خود را شعر کردند
اشعاری جاودانه.
>>>

خدای قابیل

روحشان را به شیطان فروختند
خدایانِ مُرده
تجسمِ ماندگاری
حتا بر مستانِ كوچه
سوی جهنمِ آسمانی >>>

کوچه ها

آرام
بی‌ آنکه چشم در خوابی‌ باز شود
و یا از فراقم در اشک.
ولی‌ من حتی بوی خاک کوچه هاتان را
در پشت پلک‌هایم لمس می‌کنم >>>

مرگ دریاچه

من یک بار در دریاچه ی ارومیه شنا کردم
همراه با خواهر چهارده ساله ام،
و دریافتم که دریاچه زنده است
خاکسپاری دریاچه ـ مانا نیستانی
که دریاچه حافظه دارد. >>>

دریاچه اورومیه

بختگان گاوخونی
انزلی ارومیه
همین حوالی خامنه
ایستگاهِ شوری است
بختِ ترا ای خلیفه. >>>

Visiting the Wall

We climbed the Great Wall of China
There, I saw three poets of Tang dynasty:
Wang Wei, the monk,
Li Bo, the mystic
And Du Fu, the sage
>>>

Chivalry in the age of greed

Here it is. I offer you,
every single one of you,
my bent knee,
my kings and queens.
>>>

طهران

خلیفه در غارِ بتن لمیده
كلاهك خشخاش‌ را شكافته
می‌شمارد هسته هسته.
از مرحومِ انیشتن آموخته
مثلِ خداش‌ تاس‌ نریزد
فال‌ بگیرد، استخاره: >>>

ر‌ه آورد

دوراندیشی ام ولی‌ ندید دوست و نمی دانست
دیداری دوباره‌ام از مهدِ خاطره ها، افسوس
امیدی است رفته به باد؛
و به آستان ِ آن دیار، -
دریغا
>>>

زندگی زیباست

گفته بودی زندگی زیباست، باورم هست زندگی زیباست
گر تو باشی این چنین آتشگهی بر پاست

زندگی با تو برایم لحظه هایش پر تمناها و خواهش هاست
ماه و سالش از برایم صبح وصل و لذت و عشق و نوازش هاست >>>

Lost Cypresses

"Where did those stately cypresses go?"
Lined up in a single row
Alongside a house with an auburn rooftop.
They were the evergreen signs of my trust,
When I would emerge from the street corner>>>

حکم هیلا

خورشید
پشتِ شیر مانده
در نمی‌آید
تاریك است خانه نیما
ابری یا نیمه
پیدا نیست كسی راست هم نمی‌گوید
>>>

Vincent and Franz

The ones who know where I was born
Don’t believe a word of mine.
Iran has no foreigners
Let alone two in your side of town.
>>>